طلبه مهدوی

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...

طلبه مهدوی

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...

زندگی نامه امام موسی کاظم (ع)

پنجشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ

نام:موسى‏ بن جعفر.

کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.

القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.

نکته:امام موسی کاظم علیه السلام در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.

منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.

تاریخ ولادت امام موسی کاظم:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذکر کردند.

محل تولد امام موسی کاظم: ابواء (منطقه‏اى در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب علیهم السلام.

 

نام مادر امام موسی کاظم:حمیده مصفّاة. نام‏هاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احکام دینى به ایشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتى که از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»

 

...

پنجشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۱۴ ق.ظ

ما بنده‌ فدایی موسی بن جعفریم

مدیون ذکر و یارب موسی بن جعفریم


دلسوخته زِ نُدبه‌ی چشمان خسته اش

دلخون زِ ناله و تبِ موسی بن جعفریم


آتش زده به قلب پریشان، مصیبتش

با دست بسته غرق سجود است حضرتش


با پیکرش چه کرده تب تازیانه ها

با حال خسته گوشه‌ی زندان چه می‌کشید


شکر خدا که دختر مظلومه اش ندید

بابای بی شکیب و پریشان چه می‌کشید


صلی اللّه علیک یا مولانا یا موسی ابن جعفر الکاظم

دلت باید پاک باشه!!!!

پنجشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۴۶ ب.ظ

1. ادعای «دل باید پاک باشد!» سخنی زیبا اما بی‌محتوا برای فرار از مسئولیت‌پذیری و عمل به تکالیف و وظایف الهی و انسانی است. ما دل پاک را دلی می‌دانیم که به دور از آفات ظاهری و باطنی بوده و دارای نیت‌ خدایی باشد و صاحبش در انجام کارهای خود رضایت خدا را در نظر دارد.


2. اگر دل انسان واقعاً پاک باشد باید به دنبال خواست و فرمان پاک‌ترین دل‌دار یعنی خدای تعالی باشد و دل پاک تسلیم و مطیع دستور و حکم او است. دلی که رها و تابع هوا و هوس و میل خود باشد و بند بندگی خدا را رها کند و تکلیف و وظیفه‌ای حس نکند، نمی‌تواند پاک باشد.انسان، پاکی دل را از کجا می­آورد؟! کسی که به دستور الهی پشت می­کند و در برابر خداوند سر تسلیم فرو نمی ­آورد، چگونه می­تواند ادعا کند دل پاکی دارم؟! خدای متعال سرچشمۀ همۀ خوبی ­ها و پاکی ­ها می ­باشد، و تنها کسانی می ­توانند سخن از پاکی دل به میان آورند، که با معبود خود ارتباطی خالصانه داشته باشند. تنها کسانی از دل پاک برخوردار هستند، که از رذایل اخلاقی کنار بکشند، و نماز و عبودیت خداوند را سیرۀ رفتاری خود کنند.


3. پیامبران و امامان معصوم(ععلیهم السلام) که ما را به عمل صالح و انجام تکالیف الهی سفارش کرده‌اند، پاک‌ترین دل را داشته‌اند؛ ولی در عین حال خود پیش از همه و بیش از همه به این دستورات عمل کرده و صالح‌ترین عمل را داشته‌اند.


4. ادعای داشتن دل پاک مانند هر ادعای دیگر نیازمند علامت و نشانه است و بهترین نشانه دل پاک انجام عمل نیک و پسندیده است؛ زیرا «از کوزه همان برون تراود که در او است». مگر می‌شود کسی دلش پاک باشد، ولی اعمالش ناپاک یا بالعکس. معمولاً اعمال ظاهری انسان با باطن او هماهنگ است و ظاهر هر کسی نشانه باطن او است، مگر این‌که بخواهد ظاهر سازی کند.

میلاد حضرت امیرالمؤمنین (ع) و امام جواد (ع) مبارک ...

پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۰۱ ب.ظ


طواف دور خانه ی خدا که از سنگ است بت پرستی نیست؟

جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۵۷ ب.ظ

با طواف دور کعبه، سنگ و گل را نمی پرستیم، زیرا هرگز در سنگ و گل کوچک ترین نفع و ضرری نمی بینیم. اگر این اعمال را با اعتقاد به این که سنگ و گل و کعبه، مبدأ آثار خدایی هستند، انجام می دادیم، در ردیف بت پرستان قرار می گرفتیم، ولی برای مسلمانان طواف کعبه یک نوع احترام و ارزش گذاشتن است. نیز اجابت دعوت خدا و لبیک فرمان اوست که به طواف و عبادت خدا در این مکان فرمان داده است. یک مسلمان در مقابل خانه کعبه برای سنگ و چوب سجده نمی کند، بلکه برای خداوند بزرگ که به ساخن کعبه برای عبادت فرمان داده است، سجده می کند و تنها عبادت خدا به جا می آورد ، نه عبادت و پرستش سنگ و چوب.

هیچ کس کعبه را عبادت نمی کند، بلکه چون خدا و پیشوایان دینی فرموده اند، طبق برنامه خاصی به دور کعبه طواف می کنند، که از نظر ماهیت و از نظر هدف و انگیزه با اعمال بت پرستان کاملاً متفاوت است. آن ها بت ها را مبدأ آثار و تأثیرگذار در افعال می دانستند، ولی مسلمانان به هیچ وجه کعبه را مبدأ آثار و تأثیرگذاری نمی دانند و هیچ شأنی برای آن در نظام آفرینش و ربوبیت معتقد نیستند.

منظور از زیارت خانه خدا رفتن و کعبه را طواف کردن، دیدن خدا در آن جا و دور او گردیدن نیست.چرا که به دلیل عقل و شرع خدای متعال نه جسم دارد و نه قابل دیده شدن است . خدا را نمی توان با چشم سر دید ؛نه در کعبه ،نه در مسجد ،نه در آسمان، نه در زمین ،نه در دنیا و نه در آخرت.

کعبه محور عبادت مسلمانان معین شده است به خاطر مصالحی.

همان خدایى که فرموده به هر طرف رو کنید ،آن جا وجه خدا است و این که او از رگ گردن به انسان نزدیک‏تر است، همو دستور داده است که دور کعبه طواف کنیم و به هنگام نماز به طرف مسجدالحرام نماز بخوانیم.

بت پرستان، بتها را شریک خدا می دانستند و خود بتها را عبادت می نمودند؛ امّا هیچ مسلمانی کعبه را خدا یا شریک خدا نمی داند؛ بلکه چون خدا امر نموده که کعبه را طواف کنید، آن را طواف می کنند. دقّت فرمایید! به امر خدا طواف می کنند نه پرستش.

مگر صِرف توجّه نمودن به چیزی یا احترام گذاشتن به چیزی، پرستش نمودن اوست؟! پرستش یک موجود آن است که برای آن موجود، نقش خالقیّت یا ربوبیّت یا الوهیّت قائل شده به این دلائل او را احترام کنیم. لذا احترام یا تبرّک نمودن بدون چنین اعتقاداتی ابداً به معنی پرستش نیست.

بنابراین مقایسه طواف خانه خدا با بت پرستی،مقایسه ای نادرست و ناشی از عدم توجه به واقعیت طواف خانه خداست. چرا که طواف،انجام فرمان خداست.

ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) مبارک !!!

پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۱۲ ب.ظ
شکوه فاطمه را هیچ کس نمی فهمد


خدا برای خودش آفرید زهرا را...



اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ



نوروز فاطمی را چگونه گرامی بداریم؟

چهارشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۲۵ ب.ظ


با توجه به تقارن سال نو با ایام فاطمیه سوالی که در این زمینه برای برخی از عاشقان ولایت و عصمت فاطمی و در بین برخی خانواده ها مطرح می شود این است که چه کنیم؟ آیا آداب و رسوم نوروزی را کلا تعطیل کنیم و به عزاداری بپردازیم و یا این که می شود با پرداختن به آداب و رسوم عقلانی و شرعی نوروزی، بهره مند از فیض عرض ادب و عزاداری ام الاائمه (ع) بود؟


در پاسخ می توان گفت:

اگر عید نوروز مصادف باشد با حادثه‌ای که یک قوم یا یک شهر یا یک کشور را عزادار کرده است، چه می‌کند؟ وقتی رژیم منحوس شاه، طلاب و جمع کثیری از مردم را ترور کرد، امام (ره) اعلام عزای عمومی کردند و مقارن بود با جشن‌های نیمه شعبان. آن سال حرمت نیمه شعبان با تمام آدابش حفظ شد، اما جشن و سرور برگزار نشد. و حال آن که نیمه شعبان، یک عید بزرگ دینی است و نه فقط یک سنت ملّی، اما وقتی مقارن با یک عزای عمومی و ناراحتی دل مردم شد، حدود هر کدام رعایت شد، با در نظر گرفتن الویت‌ها. این یعنی کار عقل.


حال در تقارن عید نوروز با ایام عزای اهل بیت عصمت و طهارت(ع) آداب حسنه‌ی عید نوروز، مثل نظافت (یا همان خانه تکانی)، نو کردن به حد توان، صله ارحام و دید و بازدید دیگران، احتمالاً سفر و استفاده از طبیعت و ...، هیچ یک با عزاداری این ملت در ایام فاطمیه، منافات ندارد، هر چند که برخی سعی دارند حتماً این دو موضوع را مقابل هم قرار دهند و سوء استفاده تبلیغاتی در جنگ روانی علیه مردم بکنند.


چه اشکالی دارد که یک نفر صبح به دید و بازدید رود، و شب نیز مثلاً به مسجد یا هیئت برود، سخنرانی گوش کند و عزاداری هم بکند؟ چه اشکالی دارد اگر میهمانی به خانه‌ی او آمد، از او با روی خوش و به حد توان پذیرایی نماید، از آمدنش ابراز خوشنودی و خوشحالی کند، و حال آن که هر دو عزادار نیز هستند و به هم تسلیت هم می‌گویند؟

دیدگاه اسلام درباره عید نوروز؟؟!!

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۰۸ ق.ظ

اسلام به طور کلی با سنت هایی که عقلانی و حسنه می باشند، هیچ مخالفتی نداشته و آنها را نفی نمی کند. حضرت علی (ع) هنگامی که مالک اشتر را به منطقه مصر اعزام می کند، به او توصیه می کند که در مقابل سنت های آن منطقه این گونه موضع گیری کند: «وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَیْهَا الرَّعِیَّةُ وَ لَا تُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ مَاضِی تِلْکَ السُّنَنِ فَیَکُونَ الْأَجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا وَ الْوِزْرُ عَلَیْکَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا[۱] و آداب پسندیده ‏اى را که بزرگان این امّت به آن عمل کردند، و ملّت اسلام با آن پیوند خورده، و رعیّت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابى که به سنّت‏هاى خوب گذشته زیان وارد مى ‏کند، پدید نیاور»


اما اگر سنتی با معیارها و موازین عقلانی ناسازگار باشد، اسلام انسان را به تفکر دعوت می کند، که میزان ها و معیارهای پوچ و بیهوده را ملاک قرار ندهد و تنها آن چیزی را بپذیرد که عاقلانه باشد:

«قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ * یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ[مائده/۱۰۴-۱۰۵] مى ‏گویند: «آنچه از پدران خود یافته ‏ایم، ما را بس است!» آیا اگر پدران آنها چیزى نمى ‏دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروى مى‏ کنند)؟! * اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! مراقب خود باشید!»


بنابراین اگر سنتی واجد مولفه های عقلانی و مثبت باشد، نه تنها نباید با آن مخالفت کرد، بلکه به فرمایش حضرت علی (ع) باید از احداث عواملی که به آن آسیب می رساند نیز دوری کرد. از همین رو، ماهیت اعیاد نوروز، اگر شاد کردن دل مومنان، صله رحم و ... باشد، قطعا از نظر اسلام مورد تائید است:

«در نوروز، هدیه اى خدمت امام على علیه السلام آوردند. حضرت پرسید : این چیست؟ عرض کردند : اى امیر المؤمنین! امروز نوروز است. امام علیه السلام فرمود : هر روزمان را نوروز کنید!»[۲]


البته باید همیشه معیارها را به صورت جدی مدنظر قرار داشته باشیم و سعی کنیم اصل و اساس را بر همان فاکتورهای مثبت قرار دهیم. از همین رو، اسلام برای نوروز آدابی قرار داده است:

«امام صادق علیه السلام : چون نوروز فرا رسد، بدن خود را بشوى و پاکیزه ترین جامه هایت را بپوش و با خوش بوترین عطرها خودت را معطّر کن و در آن روز روزه دار باش.»[۳]


از سویی نیز باید توجه داشته باشیم که درباره نوروز اخبار متعارضی نیز داریم که تقیه در برابر حکام جور (که ایرانیان در دربار آنها موثر بوده اند)، و انگیزه جعل حدیث در دعواهای شعوبیگری و مقابله با آن و ... می تواند منشا این اخبار متعارض باشد. و کسی که معیارها و ضابطه کلی ذکر شده در پیش را مد نظر قرار داشته باشد، این اخبار متعارض او را دچار ابهام نمی کند.


در این جا دو نمونه از این اخبار متعارض درباره نوروز را ذکر می کنیم:


به نقل از معلّى بن خنیس ـ : در روز نوروز خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم حضرت فرمود : آیا مى دانى امروز چه روزى است؟ عرض کردم : فدایت شوم، این روزى است که ایرانیان آن را گرامى مى دارند و در آن به یکدیگر هدیه مى دهند. امام فرمود : سوگند به آن خانه کهن که در مکّه است، جز این نیست که این یک ریشه کهن دارد، من برایت توضیح مى دهم تا آن را بدانى...  اى معلّى! روز نوروز، همان روزى است که خداوند در آن از بندگان پیمان گرفت که او را بپرستند و هیچ انبازى برایش نیاورند و به فرستادگان و حجتهاى او و به امامان علیهم السلام ایمان بیاورند. نوروز نخستین روزى است که خورشید در آن طلوع کرد... هیچ نوروزى نیست مگر این که ما در آن روز منتظر فرج هستیم؛ زیرا نوروز از روزهاى ما و شیعیان ماست. ایرانیان آن را حفظ کردند و شما آن را از دست نهادید... نوروز نخستین روز از سال ایرانیان است... .[۴]


نقل شده است که منصور از موسى بن جعفر علیه السلام تقاضا کرد که در روز نوروز در خانه بنشیند، تا مردم براى تبریک گویى پیش ایشان روند و هدایایى را که برایش مى برند نیز بپذیرد. امام علیه السلام فرمود : من در اخبار جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله جستجو کردم، اما براى این روز خبرى پیدا نکردم. نوروز سنّت ایرانیان است و اسلام آن را منسوخ کرده است. پناه به خدا از این که چیزى را زنده کنیم که اسلام از بین برده است. منصور گفت : ما این کار را فقط براى خاطر نظامیان مى کنیم. بنا بر این، تو را به خداى بزرگ سوگند مى دهم که جلوس کنى و حضرت پذیرفت و جلوس کرد... .[۵]


[۱]. نهج البلاغه، نامه ۵۳.

[۲]. کتاب من لا یحضره الفقیه: ٣/٣٠٠/٤٠٧٣.

[۳]. وسائل الشیعة: ٧/٣٤٦/١.

[۴]. بحار الأنوار: ٥٩/٩٢/١.

[۵]. بحار الأنوار: ٥٩/١٠٠/٢ و ٤٨/١٠٨/٩.

...

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۰۳ ق.ظ

دلم گرفته خدایا، چگونه عید بگیرم؟

رسیده ماتم زهرا، چگونه عید بگیرم؟


به یاد ماتم مادر، شکسته شد دل مهدی

در این مصیبت عظمی، چگونه عید بگیرم؟


عزیز جان پیمبر، انیس و مونس حیدر

شدی فسرده ز غمها، چگونه عید بگیرم؟


زدند آتش کین بر در سرای تو دو نان

تو سوختی ز غم آنجا، چگونه عید بگیرم؟


شدی شهیده و بعد از تو دشمنان تو گفتند 

علیست بیکس و تنها، چگونه عید بگیرم؟


حسن ز غصه پریشان، حسین غمزده گریان

به ناله زینب کبری، چگونه عید بگیرم؟ 

با چه زبانی با قرآن انس بگیرم؟

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۵۶ ق.ظ

 چرا باید آیه عربی قرآن  را خواند؟

مگر خواندن ترجمه قرآن انس با کلام الهی نیست؟


اگر مرادتان از فارسی خواندن ، همان ترجمه قران هست باید عرض کنم که این که انسان همراه با خواندن متن اصلی ، به معنای قران هم توجه کند تا زمینه تامل و تفکر در مضامین بلند قران فراهم شود بسیار عالی است  . اما  باید گفت خواندن قرآن به زبان اصلی، که در حقیقت اصل برای همه ترجمه های آن است، نه تنها منافاتی با تأمل در معانی آن ندارد، بلکه برای بقاء قرآن و جلوگیری از تحریف آن در طول تاریخ لازم است.


 در این زمینه چند نکته قابل توجه و تأمل هست:


 ۱) به هر حال، آیات قرآن به زبان عربی نازل شده، و خداوند فرموده است برای تدبر در آیات آن را به زبان عربی نازل کردیم. (یوسف/۲). این نشان می دهد که درک زبان قرآن برای فهم مرادات آن مؤثر است، و باید زبان اصلی آن برای همیشه محفوظ بماند؛ ولو برای آن که محوری برای ترجمه ها و تفاسیر و تأویلات اهل دانش باشد.


 ۲) جهت ایجاد معیار و محوری مشترک میان همه پیروان اسلام، و در واقع فراهم سازی اسباب وحدت و پیوند بین المللی دینی، وجود کتابی واحد و سعی در ایجاد وحدت ظاهر آن و اجتماع و تفاهم بر حول آن خوب و لازم است.


  ۳) روح و محتوای هر پیام و سخنی در قالب زبان اصلی آن اصیل است، و در ترجمه آن وجود واسطه انتقال از زبانی به زبان دیگر، می تواند احیانا به اصالت آن ضربه بزند. گاهی معتقدند که این خصوصیت هر زبانی است که تنها با کلمات خاص آن می توان به مراد واقعی متکلم پی برد؛ چرا که زبان حاوی فرهنگ و پیشینه خاص خود است.


 این مطلب را وقتی بهتر درک می کنیم که ترجمه های مختلف قرآن را در طول تاریخ می بینیم که تا چه حد با هم تفاوت دارند؛ بعضی رساتر و بعضی نارسا هستند، به گونه ای که لزوم محوریت متن اصلی را در جامعه اسلامی اثبات می کند.


این امر به خصوص وقتی که معجزه بودن این متن را بپذیریم بیشتر نمایان می شود. متنی که از نظر لفظ و معنا معجزه است، باید بر حفظ لفظ و معنای آن حداکثر وسواس را داشت.


 اهل تخصص در ادبیات عرب معمولا بر ترجمه ها خرده های ظریف علمی و ادبی می گیرند؛ به خصوص که در طول زمان برداشتهای تازه ای هم از این متن الهی می شود.


شاید بتوان گفت که همه ترجمه‏های قرآن نارسا و در موارد متعددی دارای غلط می باشد. به عنوان مثال از سوره حمد نام می بریم که هیچ ترجمه‏ای که بتواند تمام مفاهیم آن را به زبان دیگر بیان کند، وجود ندارد.


حتی تنها کلمه الله، هیچ معادلی در زبان دیگر ندارد، و مثلا به ادعای اهل ادب کلمه خدا در زبان فارسی هرگز معادل معنای الله نمی باشد.


 ۴) کلمات و الفاظ قرآن کلمات خدا و وحی است، یعنی همان کلماتی است که به وسیله فرشته وحی بر پیامبر نازل شده است؛ و از این جهت این الفاظ و کلمات برای مسلمانان از تقدس ویژه ای برخوردار است. به همین خاطر سعی مسلمانان بر حفظ و خواندن این کتاب به همان زبان اصلی خود می بایست باشد.


 در برخی روایات آمده قرآن را به گونه ای بخوان که گویا خدا با تو دارد سخن می گوید و بر تو نازل شده است.


 ۵) هم چنین شاید یکی از علت های تأکید به قرائت قرآن به همان زبان خود حفظ آن از تحریف و دست برد انسان ها است؛ یعنی اتفاق نامبارکی که در ادیان دیگر واقع شد.


یکی از علت های محفوظ ماندن قرآن همین تاکیداتی است که به خواندن و حفظ قرآن به همان زبان اصلی خود شده است.


  با این تفاصیل، این راه جمع که یا زبان عربی بیاموزیم و قرآن را با زبان اصلی بخوانیم، و یا قرآن را در کنار بهترین ترجمه موجود آن در هر زمان بخوانیم، بهتر از اکتفا به هر کدام بدون دیگری است.