طلبه مهدوی

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...

طلبه مهدوی

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...

مصحف فاطمه (س) چیست و چه ویژگی هایی داشته ؟

جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۲۹ ق.ظ

مصحف حضرت فاطمه زهرا (س) از دیرباز موضوع بحث و گفت‏گو میان  عالمان و اندیشمندان دینی  بوده است که در این جا به برخی از آن مباحث اشاره می کنیم :


یک. چیستى مصحف


کلمه «مُصْحَف»اکنون بیش تر به معناى «قرآن» به کار مى‏رود. اما در لغت به معناى مجموعه برگه‏ هایى است که میان دو جلد جمع آورى شده است و امروزه «کتاب» خوانده مى‏شود.(۱) بنابراین، منظور از «مصحف فاطمه (س)، کتاب فاطمه (س) است که در بعضى از روایات اهل سنت نیز به آن اشاره شده است. راویانى چون «ابى‏ بن کعب» وجود کتابى نزد حضرت (س) را تأیید کرده‏ اند.(۲)

بدین ترتیب سخن کسانى مانند «ایجى» در مواقف و «جرجانى» در شرح مواقف و ابو زهره در کتاب «امام صادق (ع)» که مدعى شده‏ اند شیعه به قرآنى منسوب به فاطمه (س) که غیر از قرآن رایج میان مسلمانان است، اعتقاد دارد، نادرست است و در عدم رجوع به روایات شیعه و نیز عدم دقت در معناى مصحف ریشه دارد.(۳)



مصحف فاطمه و محتواى آن

درباره ماهیت این مصحف در منابع شیعى روایات فراوان یافت مى‏ شود. در این احادیث محتوا حجم، زمان نگارش، کیفیت نگارش مصحف بیان شده است. البته در نگاه ابتدایى اختلافاتى میان این روایات مشاهده شود اما با کمى دقت توجیه مى‏ گردد(۴) بعضى از روایات مطالب آن را غیر از مطالب قرآن دانسته ‏اند.(۵) بر اساس شمارى از احادیث در این کتاب مطالبى چون وصیت حضرت فاطمه (س)(۶) مصیبت‏هاى فرزندان حضرت (س) در طول زمان(۷)، پیشگویى حوادث آینده(۸) و تمام پادشاهانى که بر زمین حکم خواهند(۹) راند، نوشته شده است.

دسته ‏اى از روایات نیز از اشتمال این مصحف بر تمام احکام حلال و حرام حتى حکم عملى که موجب نصف شلاق مى‏شود(۱۰)، سخن به میان آورده ‏اند.(۱۱) بر اساس بعضى از احادیث، امام صادق (ع) حوادث تاریخى اى چون ظهور زندیقان را پیشگویى کرده و گفتارش را به مصحف حضرت زهرا (س) مستند دانسته است.(۱۲)

این روایات با هم ناسازگار نیستند زیرا ممکن است همه مطالب یاد شده در آن مصحف وجود داشته باشد و هر روایت بخشى از محتواى آن را بیان کرده است.



دو. زمان و کیفیت نگارش

مهم‏ترین مطلب درباره این مصحف، زمان و کیفیت نگارش آن است که ارتباط حضرت زهرا (س) با جبرئیل و دیگر فرشتگان الهى در همین جا مطرح مى‏ گردد.

در چند روایت، کیفیت نگارش آن بدین صورت مطرح شده است: پیامبراکرم (ص) مطالب را املا مى‏ کرد و حضرت على (ع) مى‏ نوشت.(۱۳)

پس درباره سبب علت انتساب مصحف به حضرت فاطمه (س) مى‏ توان گفت، آن کتاب نزد حضرت زهرا (س) نگهدارى مى‏ شد یا حضرت واسطه رسیدن بعضى از مطالب به دست حضرت على (ع) بوده است.

برخى از روایات نیز مصحف را رهاورد املا و وحى مستقیم خداوند بر حضرت زهرا (س) دانسته ‏اند.(۱۴) بر اساس روایات دیگر، بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) خداوند فرشته‏ اى را نزد حضرت زهرا (س) مى‏فرستاد تا در غم پدر دلدارى اش دهد، وى را از مکان و جایگاه رسول خدا در بهشت آگاه سازد و با او درباره مطالب مختلف به گفت‏گو بنشیند. حضرت فاطمه (س) سخنان فرشته را به حضرت على (ع) منتقل کرد وحضرت (ع) آن ها را به نگارش در آورد.(۱۵) روایتى این فرشته را جبرئیل (ع) معرفى کرده است.(۱۶)

میان این احادیث نیز ناسازگارى وجود ندارد. زیرا مى‏ توان گفت خداوند به وسیله فرشته‏ اى از فرشتگان خود به نام جبرئیل (س) با حضرت (س) سخن گفته است.(۱۷)(۱۸)

به نظر مى ‏رسد در توجیه این ناسازگارى باید گفت، فاطمه زهرا (س) یک مصحف داشت. بخشى از این کتاب را به مطالب دریافتى از پدرش اختصاص داده بود و بخشى دیگر را به مطالب جبرئیل (س).



سه. امکان نزول جبرئیل بر فاطمه (س)

اشکال دیگر روایات دسته اخیر، قطع وحى پس از رسول اکرم (ص) است . مسلمانان معتقدیم پیامبر اکرم (ص) خاتم انبیا بوده، بعد از وفات حضرت (ص) ارتباط میان زمین و آسمان قطع و وحى منقطع گشته است. بنابراین، چگونه فرشته بر حضرت زهرا (س) نازل مى‏ شد و با آن بزرگوار گفتگو مى‏ کرد؟

طبق آیات قرآنى، نزول فرشته الهى و ارتباط خداوند با غیر پیامبران از طریق فرشتگان و وحى امکان‏پذیر است ،چنان که آیات بسیار از ارتباط فرشته با حضرت مریم (س) سخن مى‏ گوید.(۱۹) خداوند ارتباط خود با مادر حضرت موسى (ع) را وحى مى‏ خواند.(۲۰) وقتى امکان این ارتباط با زنانى چون مادر موسى (ع) و حضرت مریم (س) پذیرفته شد، امکان و وقوع آن درباره حضرت فاطمه زهرا (س) که از سوى پیامبر اکرم (ص) سرور همه زنان در همه زمان‏ها معرفى شده، به طریق اولى پذیرفتنى مى‏ نماید. منظور از انقطاع وحى و قطع ارتباط زمین و آسمان بعد از پیامبراکرم (ص) قطع ارتباط میان خداوند و فردى به عنوان پیامبر و مأمور ابلاغ است ،نه عدم امکان ارتباط زمینیان با خداوند و فرشتگان. بر اساس روایات شیعه، نوعى ارتباط میان امامان معصوم (ع) و خداوند وجود دارد.(۲۱) در روایات اهل سنت نیز بعضى از افراد «مُحَدَّث» معرفى شده‏اند. «محدّث» یعنى کسى که با فرشتگان الهى نوعى ارتباط دارد و از آن ها حدیث دریافت مى‏کند.(۲۲)



چهار. مصحف نزد چه کسى است؟

روایات شیعه نشان مى‏دهد این مصحف در زمان‏ هاى مختلف نزد امامان معصوم (ع) بوده، از امامى به امام دیگر رسیده و جز آن بزرگان کسى بدان دسترسى نداشته است. بر اساس این روایات، امامان با استفاده از آن حوادثى را پیشگویى و احکامى را بیان کرده‏ اند.(۲۳)

تذکر کتاب‏ هایى که اخیراً با عنوان «صحیفة الزهرا علیها السلام» منتشر شده،(۲۴) با «مصحف فاطمه (س)» تفاوت دارد زیرا در این کتاب‏ها عمدتاً دعاهاى منسوب به حضرت (س) به چشم مى‏ خورد، نه آنچه روایات درباره مصحف فاطمه گفته‏ اند. برای اطلاع بیش تر به کتاب مصحف فاطمی،نوشته عبدالله امینی پور،نشر دلیل ما قم مراجعه کنید.



پى‏ نوشت‏ ها:

۱. حسینى جلالى، سید محمدرضا، تدوین السنة الشریفه، ص ۶۷.

۲. عبود، اسعد، صحیفة الزهرا) س (، ص ۸۵- ۶۵.

۳. معروف الحسنى، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنى عشر، ج ۱، ص ۹۸ و ۹۹.

۴. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۸۴- ۸۳.

۵. همان، ص ۳۸ و ۹۳.

۶. همان، ص ۳۴.

۷. همان، ص ۱۴.

۸. همان، ص ۴۴.

۹. حسینى جلالى، سیدمحمدرضا، تدوین السنة الشریفه، ص ۷۷.

۱۰. بحارالانوار، ص ۷۳.

۱۱. همان.

۱۲. بحارالانوار، ص ۴۴.

۱۳. همان، ص ۴۱ و ۴۲ و ۹۴.

۱۴. همان، ص ۹۳.

۱۵. همان، ص ۴۴ و ۸۴.

۱۶. همان، ص ۲۴.

۱۷. البته میان این روایات و روایت‏هایى که مصحف را املاى رسول خدا مى‏داند، نوعى ناسازگارى مشاهده مى‏شود. آن روایات زمان نگارش مصحف را دوران حیات پیامبر مى‏داند و این روایات بعد از وفات حضرت. براى رفع این ناسازگارى، راه‏هاى گوناگون ارائه شده است:

۱۸. منظور از رسول خدا در روایات دسته اول فرستاده خدا است ،نه پیامبر . بنابراین، مى‏توان بر فرشته‏اى از فرشتگان الهى نیز منطبق شود.( امین، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۱۱.) برخى از دانشمندان در نقد این سخن گفته‏اند: این توجیه نیکو مى‏نماید. اما با موارد استعمال رسول الله ناسازگار است. زیرا رسول الله در متون اسلامى معمولًا به معناى پیامبر خدابه کار مى‏رود، نه مطلق فرستاده خدا.

مى‏توان گفت حضرت فاطمه زهرا دو مصحف داشت. یکى از آن ها ره‏آورد املاى رسول خدا بود و دیگرى نتیجه سخنان جبرئیل

با آن بانوى بزرگوار. اشکال این توجیه آن است که روایات از یک مصحف سخن گفته‏اند، نه دو مصحف.

۱۹. آل عمران (۳)، آیات ۴۲ و ۴۳ و ۵۴.

۲۰. قصص (۲۸)، آیه ۷.

۲۱. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۶۶ و ۷۹.

۲۲.اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۱۴ و ۵۱۳.

۲۳. بحارالانوار، ص ۸۴- ۸۳.

۲۴. مانند عبود، اسعد، صحیفه الزهرا و قیومى اصفهانى، جواد، صحیفه الزهرا.

شهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت باد ...

جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۲۸ ق.ظ

راه های کسب حضور قلب در نماز چیست؟

سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۱۸ ق.ظ

حضور قلب در نماز مساله ای بسیار مهم است. پیامبر (ص) می فرمایند: هیچ کس از شما با بى ‏حوصلگى و بى‏میلى به نماز نایستد؛ بنده‏اى که در برابر خدا مى ‏ایستد باید از آشفتگى فکرى خود بکاهد، زیرا از نماز همان مقدارى که حضور قلب داشته نصیب اوست. یاد خدا را در هیچ جا و هیچ حالى فرو مگذارید. کسى از شما در حال نماز رو به دیگر سوى ننماید؛ زیرا چون بنده در نماز رو بگرداند خداوند فرماید: «اى بنده روى به من بدار که بهتر است براى تو از آن که به سمت دیگر روى کردى».[۱]

همچنین امام صادق (ع) می فرمایند: همانا من دوست دارم که دل هر انسان مؤمنى از شما به هنگام نماز متوجه خداوند باشد، و دل خود را به دنیا و کارهاى دنیا مشغول نسازد، که هیچ مؤمنى با حضور قلب به خدا روى نمى ‏آورد مگر اینکه خداوند نیز به او روى مى‏آورد (و به او عنایت کند).[۲]

اما برای کسب حضور قلب مهمترین مساله، طهارت و پاکی دل است. دل آلوده به گناه، سیاه می شود و این سیاهی ها، اجازه حضور قلب در نماز را نمی دهد. دلی که در طی روز، دائما به غیر خدا توجه می کند، نمی تواند در چند دقیقه را از انس ها و عادت های خود بازگردد و به جای دیگری توجه کند. بنابراین کسی که می خواهد در نماز حضور قلب داشته باشد، باید در تمام روز مراقبت کند و سعی کند روز خود را با یاد خدای متعال و انجام فرامین او بگذراند. و مساله حضور قلب منحصر به چند دقیقه زمان نماز نمی شود. کافیست هر کس یک روز این مساله را امتحان کند و تاثیر شگرف ذکر الهی و مراقبه در طی روز را در زمان نماز خود احساس کند.

مساله دیگر اینکه حضور قلب کامل عموما به یک باره به دست نمی آید. بلکه نیاز به نوعی تمرین دارد. و راه تمرین نیز این است که در نماز هر کجا متوجه شدیم پرنده خیال پر کشیده و به جایی مشغول شده، آن را سریع بازگردانیم و به حضور در پیشگاه خدای متعال توجه کنیم. اگر انسان این عمل را مدتی انجام دهد، دل او کم کم تربیت شده و انسان  می تواند نماز با حضور قلب برگزار کند.

همچنین انسان باید از عواملی که حضور قلب او را ضایع می کنند، پرهیز کند. به عنوان مثال گرسنگی شدید می تواند مانع حضور قلب شود. همانگونه که نماز خواندن با شکم پر از حضور قلب دور است. مسائل دیگری که حضور قلب را از بین می برد، با تامل و دقت یافته می شوند. مثل ایستادن در مکان شلوغ و پر سر و صدا و ...

مساله دیگری که می تواند تاثیر داشته باشد، درک صحیح از عظمت خدای متعال و فهم اهمیت نماز و تاثیر آن در سعادت هر شخص است. که این مسائل می تواند با مطالعه احادیث و آیات، یا کتب اخلاقی، همچنین تفکر در نظام هستی به دست آید. به عنوان نمونه وقتی در سیره و احوال معصومین می بینیم که آنان هنگام نماز چگونه دچار رنگ پریدگی می شدند و ... برایمان توجه و تنبهی حاصل می کند که نماز ایستادن در مقابل خدای عظیم و مالک یوم الدین است.



[۱]. تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: ۱۰۲.
[۲]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: ۱۳۵.

از کجا بفهمیم خدا ما را دوست دارد؟

سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۱۶ ق.ظ

خدای متعال خود اعلام نموده که چه کسانی را دوست دارد و چه کسانی را دوست ندارد و ما با بررسی و شناخت خود می توانیم دریابیم که آیا محبوب الهی هستیم یا آنکه از مغضوبان درگاه او می باشیم:


کسانی که خدا نسبت به آنها بغض خویش را اعلام نموده است، کسانی هستند که ظلم می کنند، بسیار گناه پیشه می باشند، اهل خیانت هستند، و از حدود خود تجاوز می کنند:


«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ[بقره/۱۹۰] خدا تجاوز کاران (گناهکاران) را دوست نمیدارد.»


«اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمینَ[آل عمران/۵۷] خداوند، ستمکاران را دوست نمى‏ دارد.»


«اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثیمٍ[بقره/۲۷۶] خداوند، هیچ انسانِ ناسپاسِ گنهکارى را دوست نمى‏ دارد.»


«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثیماً[نساء/۱۰۷] خداوند، افراد خیانت‏ پیشه گنهکار را دوست ندارد.»



اما کسانی که در مسیری دیگر گام برداشته اند، محبوب الهی هستند. اینان کسانی هستند که اهل نیکی کردن اند، مراقب حد و حدود مجاز بر خویش اند، اهل صبر و تکیه بر خدا هستند و ...


«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ[بقره/۱۹۵] خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.»


«فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ[آل عمران/۷۶] خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.»


«اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ[آل عمران/۱۴۶] خداوند استقامت‏ کنندگان را دوست دارد.»


«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ[آل عمران/۱۵۹] خداوند متوکلان را دوست دارد.»


 


اما نکته ای که باید به آن توجه کرد اینکه دسته اول علیرغم استحقاق بغض الهی، یک راه برایشان باز است تا دوستی خدا را به دست آورند و آن راه توبه است:


«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ[بقره/۲۲۲] خداوند، توبه ‏کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.»



حضرت باقر(ع) در بیان جایگاه نیک توبه کنندگان می فرمایند: هرگاه مردی در شب تاریک شتر و توشه و اهل و عیالش را در بیابانی گم کند و سپس در حین تلاش برای یافتن ایشان یک مرتبه ایشان را بیابد. چقدر خوشحال می شود پس خداوند متعال بیشتر از این شخص نسبت به بنده اش که توبه می کند و به سوی او باز می گردد، خوشحال می شود.[۱]


 


[۱]. اصول کافی ج ۴ صفحه ۱۶۷.

فلسفه اذان چیست؟

سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۱۳ ق.ظ


پاسخ این سوال مشروحا در حدیثی از امام رضا (ع) بیان شده است که تقدیم می کنیم:


ایشان فرموده اند: «همانا مأمور شدن مردم به گفتن أذان به علل و دلائل بسیارى است، از آن جمله اینکه:


براى فراموشکار یاد آورى باشد، و غافلان را بیدارى بخش، و ناآشنا با وقت را


و نیز آنان را که سرگرم شغلى شده و از فکر نماز بى‏ خبرند یادآور و شناساى وقت باشد،


و مؤذّن با أذانى که میگوید فرا خواننده بندگان باشد به پرستش و عبادت آفریدگار،


و برانگیزنده و تشویق‏ کننده در انجام عبادت،


و اقرار کننده باشد به وحدانیّت حقّ جلّ و علا،


و آشکارگر ایمان، و ظاهر و عیان ساز اسلام باشد، (و بدین جهت است که أذان هر بلد را نشانه ایمان و اسلام آن شهر و ساکنان آن میدانند که ایشان مسلمان و مؤمن‏اند)


و نیز کسانى را که شهادت یا نماز را از یاد برده باشند مؤذّن بیادشان آورد،


و بدان جهت مؤذّن را به این نام مى‏ خوانند که به سبب و به وسیله اذان به مردم اعلام مى‏کند که نماز بخوانند، و به این سبب أذان با تکبیر (اللَّه اکبر) آغاز و با تهلیل «لا إله إلّا اللَّه» به پایان میرسد که خداوند عزّ و جلّ اراده فرموده که شروع به یاد او و نام او باشد، و نام خدا در تکبیر نخستین حرف یا کلمه است، و در «لا إله إلّا اللَّه» آخرین کلمه است،


و فصول أذان دو بار دو بار مقرّر شده که در گوش شنوندگان هر بخش تکرار شود (تا بهتر جایگزین و جایگیر شود و اثر گذارد) و براى ایشان تأکید گردد، و اگر کسى از کلمه اوّل بى‏ خبر ماند و از یاد برد، از کلمه دوّم بى‏ خبر نماند و فراموشش نشود، و نیز به این جهت است که نماز در اصل دو رکعت دو رکعت بنا بر این أذان هم دو بار دو بار مقرّر گشته،


و تکبیر در شروع أذان چهار بار گفته مى ‏شود، زیرا أذان در ابتدا بناگاه و بدون آمادگى قبلى ذهنى شروع مى‏ شود، و پیش از آن کلامى گفته نشده که شنونده را آگاه سازد، بنا بر این دو تکبیر اول براى آگاه سازى و آماده سازى شنوندگان براى استماع بقیّه بخشهاى اذان است


و پس از تکبیرات شهادتین را قرار داده‏ اند، زیرا نخستین مرحله ایمان همان توحید و اقرار به یگانگى خداوند تبارک و تعالى است (که میگویند أشهد أن لا إله إلّا اللَّه و این یکى از دو شهادت است) و دوّم اقرار به رسالت و پیامبرى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله است (أشهد أنّ محمّدا رسول اللَّه)


و نیز اطاعت از خدا و رسول و معرفت و شناخت این دو قرین و پیوسته با یک دیگر است (پس کسى که اطاعت از رسول نکند یا او را نشناسد از خداوند اطاعت نکرده و او را نشناخته است) زیرا اصل ایمان همانا آن دو شهادت است (یعنى شهادت بوحدانیّت خداوند متعال و رسالت پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله)


پس شهادتین بمنزله و بجاى دو گواهى یا دو شاهد بر ایمان شخص قرار داده شده همچنان که در سایر حقوق نیز براى اثبات به دو گواه یا شاهد نیاز است، و چون بنده به وحدانیّت و یگانگى خداوند عزّ و جلّ و نیز به رسالت پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله اقرار کرد پس در حقیقت به تمامى ایمان اقرار دارد، زیرا أصل ایمان همان اقرار به خداوند و رسول اوست (و نیز اقرار به همه آنچه که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله آورده که جزء اقرار به رسالت آن حضرت‏ است(


و پس از دو شهادت (که شرح آن گذشت) فرا خواندن مسلمانان به نماز است، زیرا أذان اساسا براى این مقرّر شده که مسلمانان را به نماز فرا خواند، و البتّه حیعلات را (یعنى حیّ على ‏ها را) در وسط أذان مقرّر ساخته‏ اند که ضمن فرا خواندن مسلمانان را به رستگارى و به انجام بهترین اعمال (که نماز باشد) دعوت نماید و ترغیب کند. و بالاخره أذان به نام خداوند عزّ و جلّ پایان مى ‏پذیرد همان گونه که بنام مقدّس او آغاز شده است.[۱]


 


[۱]. من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص ۳۰۰.

باید دقت کرد که ظلم و ستم دلیل ظهور امام زمان (عج) نیست. هر چند زمانی که امام زمان (عج) ظهور می فرمایند، فساد عالم گیر شده است. و آنچه در ظهور امام زمان (عج) موثر است، آمادگی جهان برای قبول امامی معصوم و رهبری الهی و مهیا شدن یارانی واقعی برای امام است.

امام صادق(ع) در پاسخ کسی که ایشان را دعوت به قیام می کند، می فرمایند: ما در زمانى که پنج نفر یاور نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر میدانیم [۱]

اگر چه امام با امدادهای الهی، با ظلم و فساد مبارزه می کند و جهان را به عدالت می رساند، اما همه امور با معجزه پیش نمی رود. بلکه باید یارانی صدیق برای امام وجود داشته باشند که خدای متعال نیز آنها را کمک کند.

به عبارت دیگر، همان امداد الهی، شروطی دارد و خدای متعال امدادهای خود را برای کسانی که لیاقت آن را داشته باشند، نازل خواهد کرد. همان گونه که امیر المومنین (ع) از شرط امداد الهی سخن می فرمایند و نشان می دهند که امداد الهی پس از آنکه عده ای ایمان مستحکم خود را نشان دهند، نازل خواهد شد. ایشان میفرمایند: در رکاب پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بودیم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود جنگ مى‏ کردیم، که این مبارزه برایمان و تسلیم ما مى‏ افزود، و ما را در جادّه وسیع حقّ و صبر و برد بارى برابر ناگواریها و جهاد و کوشش برابر دشمن، ثابت قدم مى‏ ساخت. گاهى یک نفر از ما و دیگرى از دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد مى ‏کردند، و هر کدام مى‏ خواست کار دیگرى را بسازد و جام مرگ را به دیگرى بنوشاند، گاهى ما بر دشمن پیروز مى‏ شدیم و زمانى دشمن بر ما غلبه مى‏ کرد. پس آنگاه که خدا، راستى و اخلاص ما را دید، خوارى و ذلّت را بر دشمنان ما نازل و پیروزى را به ما عنایت فرمود، تا آنجا که اسلام استحکام یافته فراگیر شد . [۲]

بنابراین به جای آنکه توقع داشته باشیم همه چیز از غیب حل شود، باید خود را آماده سازیم. و هر زمان که تعداد کسانی که بر سر مبارزه با فساد، استقامت دارند به حد مشخص خود برسد، امام ظهور خواهند فرمود.

 

[۱]: بحار الأنوار ، ج‏۴۷، ص ۱۲۴

[۲]: نهج البلاغه، خطبه ۵۶


منتظران و یاوران مصلح جهانی باید خود صالح باشند؛ بنابراین برای فراهم کردن زمینه ظهور حضرتشان، ما باید از خود آغاز کنیم و با اراده‏ای محکم، عزمی راسخ و برنامه ‏ای دقیق به اصلاح افکار و اندیشه‏ ها و نیز تغییر و اصلاح رفتار و کردارمان بپردازیم و با آگاهی ازوظایف عملی و گسترش شناخت خود از مبانی دینی و معرفتی، در راه تقویت بنیه اعتقادی و اخلاقی خویش، تلاش و کوشش کنیم. و در یک جمله با اجتناب از معاصی، لغزش‏ها و گناهان و انجام دادن واجبات و وظایف دینی ـ در هر محیطی که هستیم ـ به خودسازی اقدام کنیم و با توبه از اعمال گذشته، قلب خویش را برای تجلّی و ورود نور الهی آماده سازیم. بنابراین گناهان گذشته ـ هر چند زیاد باشد ـ نمی‏تواند مانع مهمی در راه رشد و کمال و پیوستن به جرگه منتظران و یاوران واقعی امام زمان(عج) باشد. پس با توبه واقعی، می‏توان سیئات و بدی‏های گذشته را به حسنه و نیکی تبدیل کرد و به اصلاح گذشته همت گماشت.

قرآن راجع به حضرت مهدی(ع) و اصحاب ایشان می‏فرماید:«الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و آمرو بالمعروف و نَهوا عن المنکر؛[حج/۴۱] کسانی که اگر در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز را به پا داشته و زکات را [به مستحق] می‏بخشند و به معروف امر نموده و از منکر نهی می‏کنند.

امام باقر(ع) در تفسیر این آیه می‏فرماید: «این آیه برای آل محمد و مهدی(ع) و اصحاب او است».

در نتیجه اگر ما هم می‏خواهیم از اصحاب و یاران آن حضرت باشیم، باید به این امور اهتمام ورزیم. در این رابطه به راه‏کارهای زیر توجه فرمایید:
۱. ارتباط معنوی خود را با خدای متعال تقویت کنید؛
۲. نمازهای یومیه را در اول وقت و حتی المقدور به جماعت بخوانید؛
۳. سعی کنید در نماز حضور قلب داشته باشید و همیشه خود را در محضر خداوند متعال بدانید؛
۴. از هر گونه گناه و معصیتی اجتناب کنید؛
۵. بدانید که هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان(عج) عرضه می‏شود و مورد بررسی قرار می‏گیرد؛
۶. اکنون که در دوران تحصیل علم هستید، بیشترین توجّه خود را به درس و موفقیت تحصیلی داشته باشید؛
۷. با مطالعه کتاب‏هایی که درباره امام زمان(ع)، آگاهی و شناخت خود را در این زمینه تعمیق و گسترش بخشید؛
۸. برای اصلاح اوضاع فرهنگی دانشگاه، به تنهایی یا به کمک دیگر دانشجویان متدین و دلسوز و یا به کمک بعضی از تشکل‏های مذهبی دانشگاه، امر به معروف و نهی از منکر کنید و بدین وسیله جلو بعضی اعمال خلاف را بگیرید. در این راه نهراسید و خجالت هم نکشید؛زیرا خشنودی و رضایت امام زمان(ع)، در گسترش ارزش‏های دینی و اخلاقی و اجتناب از گناه و خلاف است.
نکته ای که بیان آن بی مناسبت نیست این است که:در مورد تعداد یاران حضرت مهدی(ع) که در روایت ۳۱۳ نفر ذکر شده است، این تعداد از سران حکومت و به اصطلاح کارگزاران حکومت امام(ع) و از کادرهای اصلی حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) می باشند. ولی تعداد زیادی دیگر در رده های پایین تر و طبقات دیگر حکومت سعادت بخش آن امام همام(ع) می باشند، چون در حکومت صالحان تمام بدنه حکومت باید از افراد صالح تشکیل گردد و علاوه بر کادرهای بالا و اصلی که متشکل از ۳۱۳ نفر است، رده های پایین تر باید اهل تقوا و صلاح باشند.

برای تقویت توجه به حضرت ولی عصر(عج) مطالعه کتب مربوط به آن حضرت توصیه می شود از جمله:
۱. بحارالانوار، ج ۵۲ و ۵۱، ترجمه علی دوانی
۲. خورشید مغرب، استاد محمد رضا حکیمی
۳. وابستگی جهان به امام زمان(عج)، آیت الله صافی گلپایگانی
۴. دادگستر جهان، آیت الله ابراهیم امینی.

آدرس روایت امام باقر(ع) تفسیر نورالثقلین جلد ۳ص ۵۰۶).

چرا حجاب ؟؟!!

يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۱۰ ب.ظ

یکی از شبهاتی که توسط منکران غصب فدک مطرح می شود این هست که اگر فدک حق حضرت زهرا (س) و اهل بیت بود و آن را از ایشان غصب کردند ، چرا حضرت علی (ع) پس از رسیدن به خلافت آ« از ار غاصبان پس نگرفت ؟


این گزارش تاریخی درست است که «فدک» در زمان خلافت امیرمؤمنان(ع) پس گرفته نشد و در دست فرزندان حضرت زهرا(س) قرار نگرفت. امام (ع) در زمان خلافتش ضمن نامه‌ای به «عثمان بن حنیف» فرماندار بصره می نویسد :


«بلی کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین...؛(۱)

آری از آن چه آسمان بر آن سایه افکنده است، «فدک» در دست ما بود. مردمی بر آن بخل ورزیدند و مردمی سخاوتمندانه از آن چشم‌پوشی کردند.»

حال چرا حضرت فدک را به صاحبان اصلی‌اش نداد، دو نوع می‌توان پاسخ داد:

۱ – امام در جریان بیعت و آغاز زمامداریش، به برگرداندن حقوق و اموال (که در دورة حاکمان پیش غصب شده بود) اصرار ورزید و بسیار تأکید کرد. حال پس از رسیدن به قدرت، اگر «فدک» را پس می‌گرفت،‌ به ذهن برخی خطور می‌کرد آن همه اصرار برای خودش بود!

امام نخواست‌ کاری کند که دیگران درباره‌اش این گونه قضاوت کنند و دربارة حضرت بگویند: اعلان پس گرفتن اموال غصب شده و رد آن به صاحبان، مقدمه برای به دست آوردن باغی بود که در زمان خلفا مورد دعوا و گفتگو بود؛ یعنی بگویند: برای این که فدک را تصرف نماید، پس گیری زمین‌ها و مزارعی را که توسط عثمان بخشیده شده بود، عنوان کرد.

برای این که دشمنان این گونه قضاوت نکنند و خرده‌گیری ننمایند، امام با بزرگواری از کنار این حق گذشت و از آن سخنی به میان نیاورد؛ تا به مردم بفهماند حکومت علوی برای احقاق حقوق مردم تلاش می‌کند. اگر امام زمامداری را پذیرفت، برای یاری رساندن به مظلومان و محرومان است،‌نه برای منافع شخصی. طبیعی است فرزندان فاطمه (س) نیز به این عمل راضی بودند.

نظیر این سخن از امام موسی بن جعفر (ع) نقل شده است. حضرت در پاسخ به این سؤال که چرا امام علی (ع) در دورة زمامداریش فدک را تصرف نکرد، فرمود:

«لأنا أهل البیت لا یؤخذلنا حقوقنا ممَّن ظلمنا إلا هو و نحن اولیاء المؤمنین إنّما نحکم لهم و نأخذ حقوقهم ممَّن ظلمهم و لا نأخذ لانفسنا؛(۲) چون ما اهل بیت پیامبر چنین خصوصیتی داریم که حقوق‌مان را از کسانی که به ما ستم کرده‌اند، جز خدا نمی‌ستاند؛ ما اولیای مؤمنان هستیم. به نفع آنان فرمان می‌رانیم و حقوق آنان را از کسانی که به آنان ستم روا داشته‌اند، می‌ستانیم، ولی برای خود در این راه تلاشی نمی‌کنیم.»

از سخن امام کاظم (ع) به دست می‌آید که امامان و رهبران الهی همواره برای احیای حقوق مردم تلاش می‌کنند؛ اما در مورد حقوق شخصی که ربطی به حقوق مردم نداشته باشد، اقدامی نمی‌کنند و کریمانه از کنار آن می‌گذرند. پس نگرفتن فدک در دوره زمامداری امام علی(ع) از همین قبیل است.(۳)

۲ – برخی از عالمان دینی همانند مرحوم سلطان الواعظین شیرازی در کتاب شب‌های پیشاور می‌گویند: به جهت اوضاع خاصی که در زمان زمامداری امام علی(ع) بر جامعة اسلامی حاکم بود، حضرت قدرت پس گیری فدک را نداشت.

توضیح: امام در شرایطی حکومت را در دست گرفت که مردم از سیاست‌های عثمان ناخرسند بودند؛ ولی نسبت به سیاست‌های دو خلیفة پیشین به ویژه سیاست‌های عمر رضایت داشتند. سیاست‌ها و سنت‌های عمر، در جامعة اسلامی آن زمان ریشه دوانده بود. مردم حاضر نمی‌شدند از آن سنت‌ها و سیاست‌ها دست بردارند. ابن ابی الحدید در این باره می‌نویسد:

در زمان زمامداری امام علی(ع) در کوفه مردم تجمع کردند و از حضرت خواستند فردی را به عنوان امام جماعت نماز «تراویح»(۴) منصوب کند، تا در شب‌های ماه رمضان نمازهای مستحبی را با او به جماعت برگزار نمایند. حضرت به آنان گوشزد نمود این کار بدعت و برخلاف سنت رسول (ص) است. پیامبر «به جماعت خواندن نمازهای مستحبی» را منع کرده است. آنان بدون توجه به رهنمود حضرت، یکی را به عنوان امام جماعت برگزیدند و نماز تراویح را برگزار کردند.

خبر به گوش حضرت علی(ع) رسید و برای نهی از منکر ، فرزندش حسن مجتبی (ع) را فرستاد و با آنان در این باره سخن گفت. آن عده وقتی دیدند حکومت علوی در پی جلوگیری از این کار برآمده است، فریاد زدند: ای وای، سنت عمر را می‌خواهند نابود کنند.(۵)

با وجودی که امام علی(ع) مردم را آگاه نمود که در زمان پیامبر (ص) چنین نمازی متداول نبود، و این نماز در زمان عمر بنا نهاده شد و رسول خدا اجازه نداد نمازهای مستحبی به جماعت خوانده شود،‌مردم حاضر نشدند از سنت عمر چشم پوشی نمایند و تابع فرمان امام علی(ع) باشند. بنابراین چگونه حضرت می‌توانست فدک را به فرزندان فاطمه(س) پس بدهد؟

از سیاست‌های ابوبکر و عمر این بود که فدک از دست حضرت زهرا(س) و فرزندانش جدا باشد. حال اگر حضرت علی(ع) فدک را می‌گرفت،‌فریاد سر می‌دادند که ای وای،‌علی برخلاف سیاست عمر عمل می‌کند! نیز حضرت را متهم می‌کردند که غاصب است! حضرت با وجود چنین اوضاعی نمی‌توانست فدک را پس بگیرد.(۶)

پی‌نوشت‌ها:

۱- نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ۴۵.

۲ – علل الشرایع، صدوق، باب العلل التی مِن أجلها ترک فدکاً.

۳- ترجمة گویا و شرح فشرده نهج البلاغه،‌ج۳، ص ۴۴۵ و ۴۴۶.

۴- نماز تراویح نمازی است که اهل سنت به عنوان نماز مستحبی در شب‌های ماه رمضان به صورت جماعت به جا می‌آورند و هر شب یک جزء قرآن را در آن می خوانند و این شیوه و سنتی است که از عمر، خلیفة دوم بر جای مانده است.

۵- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ،‌ج۱۲، ص ۲۸۲.

۶- سلطان الواعظین شیرازی، شب‌های پیشاور، ص ۷۱۰.

فواید نماز شب چیست؟

يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۰۲ ب.ظ


نماز شب، عبادتی پرارج است که قرآن ارزش آن را این گونه بیان می کند که :


«إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً[مزمل/۶] مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامت‏تر است!»


و برخواستن از رختخواب برای عبادت را آن گونه عبادتی می شمارد که کسی پاداش عظیم آن را درک نمی کند.


«تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ  * فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ [سجده/۱۶-۱۷] پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى ‏شود (و بپا مى‏ خیزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مى‏ خوانند، و از آنچه به آنان روزى داده‏ ایم انفاق مى‏ کنند! هیچ کس نمى‏ داند چه پاداشهاى مهمّى که مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده، این پاداش کارهایى است که انجام مى‏ دادند.»


پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نیز درباره جایگاه و ارزش عبادت در شب می فرمایند: جبرئیل پیوسته مرا به شب زنده دارى سفارش مى کرد ، چندان که گمان کردم نیکان امّت من جز اندکى از شب را هرگز نخواهند خفت .


در گوشه ای از برکات معنوی نماز شب پیامبر (ص) گفته اند: هر بنده اى ، مرد یا زن ، که نماز شب روزیش شود و از روى اخلاص براى خداوند عزّ و جلّ برخیزد و وضوى کامل بگیرد و با نیّت درست و قلب پاک و پیکرى خاشع و دیده اى گریان براى خداوند عزّ و جلّ نماز گزارد ، خداوند تبارک و تعالى نُه صف از فرشتگان را پشت سر او قرار دهد، که شمار فرشتگان هر صف را جز خداوند تبارک و تعالى نداند . یک طرف هر صف در مشرق باشد و طرف دیگرش در مغرب . حضرت فرمود : چون از نماز فارغ گردد به تعداد آن فرشتگان برایش درجه و مقام نوشته شود.[۱]


و در فواید دنیوی آن نیز مطالب زیادی بیان شده است. مثل اینکه امام على علیه السلام می فرمایند : شب زنده دارى ، مایه تندرستى است . (الدعوات : ٧٦/١٨٢) همچنین امام صادق علیه السلام فرموده اند: نماز شب، چهره را سفید و نورانى مى کند ، نماز شب، انسان را خوشبو مى کند ، نماز شب، روزى مى آورد.


[۱]. الأمالی للصدوق: ١٢٥/١١٤.

[۲]. علل الشرائع: ٣٦٣/١.