طلبه مهدوی

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...

طلبه مهدوی

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...

۲۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

نوروز فاطمی را چگونه گرامی بداریم؟

چهارشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۲۵ ب.ظ


با توجه به تقارن سال نو با ایام فاطمیه سوالی که در این زمینه برای برخی از عاشقان ولایت و عصمت فاطمی و در بین برخی خانواده ها مطرح می شود این است که چه کنیم؟ آیا آداب و رسوم نوروزی را کلا تعطیل کنیم و به عزاداری بپردازیم و یا این که می شود با پرداختن به آداب و رسوم عقلانی و شرعی نوروزی، بهره مند از فیض عرض ادب و عزاداری ام الاائمه (ع) بود؟


در پاسخ می توان گفت:

اگر عید نوروز مصادف باشد با حادثه‌ای که یک قوم یا یک شهر یا یک کشور را عزادار کرده است، چه می‌کند؟ وقتی رژیم منحوس شاه، طلاب و جمع کثیری از مردم را ترور کرد، امام (ره) اعلام عزای عمومی کردند و مقارن بود با جشن‌های نیمه شعبان. آن سال حرمت نیمه شعبان با تمام آدابش حفظ شد، اما جشن و سرور برگزار نشد. و حال آن که نیمه شعبان، یک عید بزرگ دینی است و نه فقط یک سنت ملّی، اما وقتی مقارن با یک عزای عمومی و ناراحتی دل مردم شد، حدود هر کدام رعایت شد، با در نظر گرفتن الویت‌ها. این یعنی کار عقل.


حال در تقارن عید نوروز با ایام عزای اهل بیت عصمت و طهارت(ع) آداب حسنه‌ی عید نوروز، مثل نظافت (یا همان خانه تکانی)، نو کردن به حد توان، صله ارحام و دید و بازدید دیگران، احتمالاً سفر و استفاده از طبیعت و ...، هیچ یک با عزاداری این ملت در ایام فاطمیه، منافات ندارد، هر چند که برخی سعی دارند حتماً این دو موضوع را مقابل هم قرار دهند و سوء استفاده تبلیغاتی در جنگ روانی علیه مردم بکنند.


چه اشکالی دارد که یک نفر صبح به دید و بازدید رود، و شب نیز مثلاً به مسجد یا هیئت برود، سخنرانی گوش کند و عزاداری هم بکند؟ چه اشکالی دارد اگر میهمانی به خانه‌ی او آمد، از او با روی خوش و به حد توان پذیرایی نماید، از آمدنش ابراز خوشنودی و خوشحالی کند، و حال آن که هر دو عزادار نیز هستند و به هم تسلیت هم می‌گویند؟

دیدگاه اسلام درباره عید نوروز؟؟!!

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۰۸ ق.ظ

اسلام به طور کلی با سنت هایی که عقلانی و حسنه می باشند، هیچ مخالفتی نداشته و آنها را نفی نمی کند. حضرت علی (ع) هنگامی که مالک اشتر را به منطقه مصر اعزام می کند، به او توصیه می کند که در مقابل سنت های آن منطقه این گونه موضع گیری کند: «وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَیْهَا الرَّعِیَّةُ وَ لَا تُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ مَاضِی تِلْکَ السُّنَنِ فَیَکُونَ الْأَجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا وَ الْوِزْرُ عَلَیْکَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا[۱] و آداب پسندیده ‏اى را که بزرگان این امّت به آن عمل کردند، و ملّت اسلام با آن پیوند خورده، و رعیّت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابى که به سنّت‏هاى خوب گذشته زیان وارد مى ‏کند، پدید نیاور»


اما اگر سنتی با معیارها و موازین عقلانی ناسازگار باشد، اسلام انسان را به تفکر دعوت می کند، که میزان ها و معیارهای پوچ و بیهوده را ملاک قرار ندهد و تنها آن چیزی را بپذیرد که عاقلانه باشد:

«قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ * یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ[مائده/۱۰۴-۱۰۵] مى ‏گویند: «آنچه از پدران خود یافته ‏ایم، ما را بس است!» آیا اگر پدران آنها چیزى نمى ‏دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروى مى‏ کنند)؟! * اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! مراقب خود باشید!»


بنابراین اگر سنتی واجد مولفه های عقلانی و مثبت باشد، نه تنها نباید با آن مخالفت کرد، بلکه به فرمایش حضرت علی (ع) باید از احداث عواملی که به آن آسیب می رساند نیز دوری کرد. از همین رو، ماهیت اعیاد نوروز، اگر شاد کردن دل مومنان، صله رحم و ... باشد، قطعا از نظر اسلام مورد تائید است:

«در نوروز، هدیه اى خدمت امام على علیه السلام آوردند. حضرت پرسید : این چیست؟ عرض کردند : اى امیر المؤمنین! امروز نوروز است. امام علیه السلام فرمود : هر روزمان را نوروز کنید!»[۲]


البته باید همیشه معیارها را به صورت جدی مدنظر قرار داشته باشیم و سعی کنیم اصل و اساس را بر همان فاکتورهای مثبت قرار دهیم. از همین رو، اسلام برای نوروز آدابی قرار داده است:

«امام صادق علیه السلام : چون نوروز فرا رسد، بدن خود را بشوى و پاکیزه ترین جامه هایت را بپوش و با خوش بوترین عطرها خودت را معطّر کن و در آن روز روزه دار باش.»[۳]


از سویی نیز باید توجه داشته باشیم که درباره نوروز اخبار متعارضی نیز داریم که تقیه در برابر حکام جور (که ایرانیان در دربار آنها موثر بوده اند)، و انگیزه جعل حدیث در دعواهای شعوبیگری و مقابله با آن و ... می تواند منشا این اخبار متعارض باشد. و کسی که معیارها و ضابطه کلی ذکر شده در پیش را مد نظر قرار داشته باشد، این اخبار متعارض او را دچار ابهام نمی کند.


در این جا دو نمونه از این اخبار متعارض درباره نوروز را ذکر می کنیم:


به نقل از معلّى بن خنیس ـ : در روز نوروز خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم حضرت فرمود : آیا مى دانى امروز چه روزى است؟ عرض کردم : فدایت شوم، این روزى است که ایرانیان آن را گرامى مى دارند و در آن به یکدیگر هدیه مى دهند. امام فرمود : سوگند به آن خانه کهن که در مکّه است، جز این نیست که این یک ریشه کهن دارد، من برایت توضیح مى دهم تا آن را بدانى...  اى معلّى! روز نوروز، همان روزى است که خداوند در آن از بندگان پیمان گرفت که او را بپرستند و هیچ انبازى برایش نیاورند و به فرستادگان و حجتهاى او و به امامان علیهم السلام ایمان بیاورند. نوروز نخستین روزى است که خورشید در آن طلوع کرد... هیچ نوروزى نیست مگر این که ما در آن روز منتظر فرج هستیم؛ زیرا نوروز از روزهاى ما و شیعیان ماست. ایرانیان آن را حفظ کردند و شما آن را از دست نهادید... نوروز نخستین روز از سال ایرانیان است... .[۴]


نقل شده است که منصور از موسى بن جعفر علیه السلام تقاضا کرد که در روز نوروز در خانه بنشیند، تا مردم براى تبریک گویى پیش ایشان روند و هدایایى را که برایش مى برند نیز بپذیرد. امام علیه السلام فرمود : من در اخبار جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله جستجو کردم، اما براى این روز خبرى پیدا نکردم. نوروز سنّت ایرانیان است و اسلام آن را منسوخ کرده است. پناه به خدا از این که چیزى را زنده کنیم که اسلام از بین برده است. منصور گفت : ما این کار را فقط براى خاطر نظامیان مى کنیم. بنا بر این، تو را به خداى بزرگ سوگند مى دهم که جلوس کنى و حضرت پذیرفت و جلوس کرد... .[۵]


[۱]. نهج البلاغه، نامه ۵۳.

[۲]. کتاب من لا یحضره الفقیه: ٣/٣٠٠/٤٠٧٣.

[۳]. وسائل الشیعة: ٧/٣٤٦/١.

[۴]. بحار الأنوار: ٥٩/٩٢/١.

[۵]. بحار الأنوار: ٥٩/١٠٠/٢ و ٤٨/١٠٨/٩.

...

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۰۳ ق.ظ

دلم گرفته خدایا، چگونه عید بگیرم؟

رسیده ماتم زهرا، چگونه عید بگیرم؟


به یاد ماتم مادر، شکسته شد دل مهدی

در این مصیبت عظمی، چگونه عید بگیرم؟


عزیز جان پیمبر، انیس و مونس حیدر

شدی فسرده ز غمها، چگونه عید بگیرم؟


زدند آتش کین بر در سرای تو دو نان

تو سوختی ز غم آنجا، چگونه عید بگیرم؟


شدی شهیده و بعد از تو دشمنان تو گفتند 

علیست بیکس و تنها، چگونه عید بگیرم؟


حسن ز غصه پریشان، حسین غمزده گریان

به ناله زینب کبری، چگونه عید بگیرم؟ 

با چه زبانی با قرآن انس بگیرم؟

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۵۶ ق.ظ

 چرا باید آیه عربی قرآن  را خواند؟

مگر خواندن ترجمه قرآن انس با کلام الهی نیست؟


اگر مرادتان از فارسی خواندن ، همان ترجمه قران هست باید عرض کنم که این که انسان همراه با خواندن متن اصلی ، به معنای قران هم توجه کند تا زمینه تامل و تفکر در مضامین بلند قران فراهم شود بسیار عالی است  . اما  باید گفت خواندن قرآن به زبان اصلی، که در حقیقت اصل برای همه ترجمه های آن است، نه تنها منافاتی با تأمل در معانی آن ندارد، بلکه برای بقاء قرآن و جلوگیری از تحریف آن در طول تاریخ لازم است.


 در این زمینه چند نکته قابل توجه و تأمل هست:


 ۱) به هر حال، آیات قرآن به زبان عربی نازل شده، و خداوند فرموده است برای تدبر در آیات آن را به زبان عربی نازل کردیم. (یوسف/۲). این نشان می دهد که درک زبان قرآن برای فهم مرادات آن مؤثر است، و باید زبان اصلی آن برای همیشه محفوظ بماند؛ ولو برای آن که محوری برای ترجمه ها و تفاسیر و تأویلات اهل دانش باشد.


 ۲) جهت ایجاد معیار و محوری مشترک میان همه پیروان اسلام، و در واقع فراهم سازی اسباب وحدت و پیوند بین المللی دینی، وجود کتابی واحد و سعی در ایجاد وحدت ظاهر آن و اجتماع و تفاهم بر حول آن خوب و لازم است.


  ۳) روح و محتوای هر پیام و سخنی در قالب زبان اصلی آن اصیل است، و در ترجمه آن وجود واسطه انتقال از زبانی به زبان دیگر، می تواند احیانا به اصالت آن ضربه بزند. گاهی معتقدند که این خصوصیت هر زبانی است که تنها با کلمات خاص آن می توان به مراد واقعی متکلم پی برد؛ چرا که زبان حاوی فرهنگ و پیشینه خاص خود است.


 این مطلب را وقتی بهتر درک می کنیم که ترجمه های مختلف قرآن را در طول تاریخ می بینیم که تا چه حد با هم تفاوت دارند؛ بعضی رساتر و بعضی نارسا هستند، به گونه ای که لزوم محوریت متن اصلی را در جامعه اسلامی اثبات می کند.


این امر به خصوص وقتی که معجزه بودن این متن را بپذیریم بیشتر نمایان می شود. متنی که از نظر لفظ و معنا معجزه است، باید بر حفظ لفظ و معنای آن حداکثر وسواس را داشت.


 اهل تخصص در ادبیات عرب معمولا بر ترجمه ها خرده های ظریف علمی و ادبی می گیرند؛ به خصوص که در طول زمان برداشتهای تازه ای هم از این متن الهی می شود.


شاید بتوان گفت که همه ترجمه‏های قرآن نارسا و در موارد متعددی دارای غلط می باشد. به عنوان مثال از سوره حمد نام می بریم که هیچ ترجمه‏ای که بتواند تمام مفاهیم آن را به زبان دیگر بیان کند، وجود ندارد.


حتی تنها کلمه الله، هیچ معادلی در زبان دیگر ندارد، و مثلا به ادعای اهل ادب کلمه خدا در زبان فارسی هرگز معادل معنای الله نمی باشد.


 ۴) کلمات و الفاظ قرآن کلمات خدا و وحی است، یعنی همان کلماتی است که به وسیله فرشته وحی بر پیامبر نازل شده است؛ و از این جهت این الفاظ و کلمات برای مسلمانان از تقدس ویژه ای برخوردار است. به همین خاطر سعی مسلمانان بر حفظ و خواندن این کتاب به همان زبان اصلی خود می بایست باشد.


 در برخی روایات آمده قرآن را به گونه ای بخوان که گویا خدا با تو دارد سخن می گوید و بر تو نازل شده است.


 ۵) هم چنین شاید یکی از علت های تأکید به قرائت قرآن به همان زبان خود حفظ آن از تحریف و دست برد انسان ها است؛ یعنی اتفاق نامبارکی که در ادیان دیگر واقع شد.


یکی از علت های محفوظ ماندن قرآن همین تاکیداتی است که به خواندن و حفظ قرآن به همان زبان اصلی خود شده است.


  با این تفاصیل، این راه جمع که یا زبان عربی بیاموزیم و قرآن را با زبان اصلی بخوانیم، و یا قرآن را در کنار بهترین ترجمه موجود آن در هر زمان بخوانیم، بهتر از اکتفا به هر کدام بدون دیگری است.

مصحف فاطمه (س) چیست و چه ویژگی هایی داشته ؟

جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۲۹ ق.ظ

مصحف حضرت فاطمه زهرا (س) از دیرباز موضوع بحث و گفت‏گو میان  عالمان و اندیشمندان دینی  بوده است که در این جا به برخی از آن مباحث اشاره می کنیم :


یک. چیستى مصحف


کلمه «مُصْحَف»اکنون بیش تر به معناى «قرآن» به کار مى‏رود. اما در لغت به معناى مجموعه برگه‏ هایى است که میان دو جلد جمع آورى شده است و امروزه «کتاب» خوانده مى‏شود.(۱) بنابراین، منظور از «مصحف فاطمه (س)، کتاب فاطمه (س) است که در بعضى از روایات اهل سنت نیز به آن اشاره شده است. راویانى چون «ابى‏ بن کعب» وجود کتابى نزد حضرت (س) را تأیید کرده‏ اند.(۲)

بدین ترتیب سخن کسانى مانند «ایجى» در مواقف و «جرجانى» در شرح مواقف و ابو زهره در کتاب «امام صادق (ع)» که مدعى شده‏ اند شیعه به قرآنى منسوب به فاطمه (س) که غیر از قرآن رایج میان مسلمانان است، اعتقاد دارد، نادرست است و در عدم رجوع به روایات شیعه و نیز عدم دقت در معناى مصحف ریشه دارد.(۳)



مصحف فاطمه و محتواى آن

درباره ماهیت این مصحف در منابع شیعى روایات فراوان یافت مى‏ شود. در این احادیث محتوا حجم، زمان نگارش، کیفیت نگارش مصحف بیان شده است. البته در نگاه ابتدایى اختلافاتى میان این روایات مشاهده شود اما با کمى دقت توجیه مى‏ گردد(۴) بعضى از روایات مطالب آن را غیر از مطالب قرآن دانسته ‏اند.(۵) بر اساس شمارى از احادیث در این کتاب مطالبى چون وصیت حضرت فاطمه (س)(۶) مصیبت‏هاى فرزندان حضرت (س) در طول زمان(۷)، پیشگویى حوادث آینده(۸) و تمام پادشاهانى که بر زمین حکم خواهند(۹) راند، نوشته شده است.

دسته ‏اى از روایات نیز از اشتمال این مصحف بر تمام احکام حلال و حرام حتى حکم عملى که موجب نصف شلاق مى‏شود(۱۰)، سخن به میان آورده ‏اند.(۱۱) بر اساس بعضى از احادیث، امام صادق (ع) حوادث تاریخى اى چون ظهور زندیقان را پیشگویى کرده و گفتارش را به مصحف حضرت زهرا (س) مستند دانسته است.(۱۲)

این روایات با هم ناسازگار نیستند زیرا ممکن است همه مطالب یاد شده در آن مصحف وجود داشته باشد و هر روایت بخشى از محتواى آن را بیان کرده است.



دو. زمان و کیفیت نگارش

مهم‏ترین مطلب درباره این مصحف، زمان و کیفیت نگارش آن است که ارتباط حضرت زهرا (س) با جبرئیل و دیگر فرشتگان الهى در همین جا مطرح مى‏ گردد.

در چند روایت، کیفیت نگارش آن بدین صورت مطرح شده است: پیامبراکرم (ص) مطالب را املا مى‏ کرد و حضرت على (ع) مى‏ نوشت.(۱۳)

پس درباره سبب علت انتساب مصحف به حضرت فاطمه (س) مى‏ توان گفت، آن کتاب نزد حضرت زهرا (س) نگهدارى مى‏ شد یا حضرت واسطه رسیدن بعضى از مطالب به دست حضرت على (ع) بوده است.

برخى از روایات نیز مصحف را رهاورد املا و وحى مستقیم خداوند بر حضرت زهرا (س) دانسته ‏اند.(۱۴) بر اساس روایات دیگر، بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) خداوند فرشته‏ اى را نزد حضرت زهرا (س) مى‏فرستاد تا در غم پدر دلدارى اش دهد، وى را از مکان و جایگاه رسول خدا در بهشت آگاه سازد و با او درباره مطالب مختلف به گفت‏گو بنشیند. حضرت فاطمه (س) سخنان فرشته را به حضرت على (ع) منتقل کرد وحضرت (ع) آن ها را به نگارش در آورد.(۱۵) روایتى این فرشته را جبرئیل (ع) معرفى کرده است.(۱۶)

میان این احادیث نیز ناسازگارى وجود ندارد. زیرا مى‏ توان گفت خداوند به وسیله فرشته‏ اى از فرشتگان خود به نام جبرئیل (س) با حضرت (س) سخن گفته است.(۱۷)(۱۸)

به نظر مى ‏رسد در توجیه این ناسازگارى باید گفت، فاطمه زهرا (س) یک مصحف داشت. بخشى از این کتاب را به مطالب دریافتى از پدرش اختصاص داده بود و بخشى دیگر را به مطالب جبرئیل (س).



سه. امکان نزول جبرئیل بر فاطمه (س)

اشکال دیگر روایات دسته اخیر، قطع وحى پس از رسول اکرم (ص) است . مسلمانان معتقدیم پیامبر اکرم (ص) خاتم انبیا بوده، بعد از وفات حضرت (ص) ارتباط میان زمین و آسمان قطع و وحى منقطع گشته است. بنابراین، چگونه فرشته بر حضرت زهرا (س) نازل مى‏ شد و با آن بزرگوار گفتگو مى‏ کرد؟

طبق آیات قرآنى، نزول فرشته الهى و ارتباط خداوند با غیر پیامبران از طریق فرشتگان و وحى امکان‏پذیر است ،چنان که آیات بسیار از ارتباط فرشته با حضرت مریم (س) سخن مى‏ گوید.(۱۹) خداوند ارتباط خود با مادر حضرت موسى (ع) را وحى مى‏ خواند.(۲۰) وقتى امکان این ارتباط با زنانى چون مادر موسى (ع) و حضرت مریم (س) پذیرفته شد، امکان و وقوع آن درباره حضرت فاطمه زهرا (س) که از سوى پیامبر اکرم (ص) سرور همه زنان در همه زمان‏ها معرفى شده، به طریق اولى پذیرفتنى مى‏ نماید. منظور از انقطاع وحى و قطع ارتباط زمین و آسمان بعد از پیامبراکرم (ص) قطع ارتباط میان خداوند و فردى به عنوان پیامبر و مأمور ابلاغ است ،نه عدم امکان ارتباط زمینیان با خداوند و فرشتگان. بر اساس روایات شیعه، نوعى ارتباط میان امامان معصوم (ع) و خداوند وجود دارد.(۲۱) در روایات اهل سنت نیز بعضى از افراد «مُحَدَّث» معرفى شده‏اند. «محدّث» یعنى کسى که با فرشتگان الهى نوعى ارتباط دارد و از آن ها حدیث دریافت مى‏کند.(۲۲)



چهار. مصحف نزد چه کسى است؟

روایات شیعه نشان مى‏دهد این مصحف در زمان‏ هاى مختلف نزد امامان معصوم (ع) بوده، از امامى به امام دیگر رسیده و جز آن بزرگان کسى بدان دسترسى نداشته است. بر اساس این روایات، امامان با استفاده از آن حوادثى را پیشگویى و احکامى را بیان کرده‏ اند.(۲۳)

تذکر کتاب‏ هایى که اخیراً با عنوان «صحیفة الزهرا علیها السلام» منتشر شده،(۲۴) با «مصحف فاطمه (س)» تفاوت دارد زیرا در این کتاب‏ها عمدتاً دعاهاى منسوب به حضرت (س) به چشم مى‏ خورد، نه آنچه روایات درباره مصحف فاطمه گفته‏ اند. برای اطلاع بیش تر به کتاب مصحف فاطمی،نوشته عبدالله امینی پور،نشر دلیل ما قم مراجعه کنید.



پى‏ نوشت‏ ها:

۱. حسینى جلالى، سید محمدرضا، تدوین السنة الشریفه، ص ۶۷.

۲. عبود، اسعد، صحیفة الزهرا) س (، ص ۸۵- ۶۵.

۳. معروف الحسنى، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنى عشر، ج ۱، ص ۹۸ و ۹۹.

۴. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۸۴- ۸۳.

۵. همان، ص ۳۸ و ۹۳.

۶. همان، ص ۳۴.

۷. همان، ص ۱۴.

۸. همان، ص ۴۴.

۹. حسینى جلالى، سیدمحمدرضا، تدوین السنة الشریفه، ص ۷۷.

۱۰. بحارالانوار، ص ۷۳.

۱۱. همان.

۱۲. بحارالانوار، ص ۴۴.

۱۳. همان، ص ۴۱ و ۴۲ و ۹۴.

۱۴. همان، ص ۹۳.

۱۵. همان، ص ۴۴ و ۸۴.

۱۶. همان، ص ۲۴.

۱۷. البته میان این روایات و روایت‏هایى که مصحف را املاى رسول خدا مى‏داند، نوعى ناسازگارى مشاهده مى‏شود. آن روایات زمان نگارش مصحف را دوران حیات پیامبر مى‏داند و این روایات بعد از وفات حضرت. براى رفع این ناسازگارى، راه‏هاى گوناگون ارائه شده است:

۱۸. منظور از رسول خدا در روایات دسته اول فرستاده خدا است ،نه پیامبر . بنابراین، مى‏توان بر فرشته‏اى از فرشتگان الهى نیز منطبق شود.( امین، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۱۱.) برخى از دانشمندان در نقد این سخن گفته‏اند: این توجیه نیکو مى‏نماید. اما با موارد استعمال رسول الله ناسازگار است. زیرا رسول الله در متون اسلامى معمولًا به معناى پیامبر خدابه کار مى‏رود، نه مطلق فرستاده خدا.

مى‏توان گفت حضرت فاطمه زهرا دو مصحف داشت. یکى از آن ها ره‏آورد املاى رسول خدا بود و دیگرى نتیجه سخنان جبرئیل

با آن بانوى بزرگوار. اشکال این توجیه آن است که روایات از یک مصحف سخن گفته‏اند، نه دو مصحف.

۱۹. آل عمران (۳)، آیات ۴۲ و ۴۳ و ۵۴.

۲۰. قصص (۲۸)، آیه ۷.

۲۱. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۶۶ و ۷۹.

۲۲.اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۱۴ و ۵۱۳.

۲۳. بحارالانوار، ص ۸۴- ۸۳.

۲۴. مانند عبود، اسعد، صحیفه الزهرا و قیومى اصفهانى، جواد، صحیفه الزهرا.

شهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت باد ...

جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۲۸ ق.ظ

راه های کسب حضور قلب در نماز چیست؟

سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۱۸ ق.ظ

حضور قلب در نماز مساله ای بسیار مهم است. پیامبر (ص) می فرمایند: هیچ کس از شما با بى ‏حوصلگى و بى‏میلى به نماز نایستد؛ بنده‏اى که در برابر خدا مى ‏ایستد باید از آشفتگى فکرى خود بکاهد، زیرا از نماز همان مقدارى که حضور قلب داشته نصیب اوست. یاد خدا را در هیچ جا و هیچ حالى فرو مگذارید. کسى از شما در حال نماز رو به دیگر سوى ننماید؛ زیرا چون بنده در نماز رو بگرداند خداوند فرماید: «اى بنده روى به من بدار که بهتر است براى تو از آن که به سمت دیگر روى کردى».[۱]

همچنین امام صادق (ع) می فرمایند: همانا من دوست دارم که دل هر انسان مؤمنى از شما به هنگام نماز متوجه خداوند باشد، و دل خود را به دنیا و کارهاى دنیا مشغول نسازد، که هیچ مؤمنى با حضور قلب به خدا روى نمى ‏آورد مگر اینکه خداوند نیز به او روى مى‏آورد (و به او عنایت کند).[۲]

اما برای کسب حضور قلب مهمترین مساله، طهارت و پاکی دل است. دل آلوده به گناه، سیاه می شود و این سیاهی ها، اجازه حضور قلب در نماز را نمی دهد. دلی که در طی روز، دائما به غیر خدا توجه می کند، نمی تواند در چند دقیقه را از انس ها و عادت های خود بازگردد و به جای دیگری توجه کند. بنابراین کسی که می خواهد در نماز حضور قلب داشته باشد، باید در تمام روز مراقبت کند و سعی کند روز خود را با یاد خدای متعال و انجام فرامین او بگذراند. و مساله حضور قلب منحصر به چند دقیقه زمان نماز نمی شود. کافیست هر کس یک روز این مساله را امتحان کند و تاثیر شگرف ذکر الهی و مراقبه در طی روز را در زمان نماز خود احساس کند.

مساله دیگر اینکه حضور قلب کامل عموما به یک باره به دست نمی آید. بلکه نیاز به نوعی تمرین دارد. و راه تمرین نیز این است که در نماز هر کجا متوجه شدیم پرنده خیال پر کشیده و به جایی مشغول شده، آن را سریع بازگردانیم و به حضور در پیشگاه خدای متعال توجه کنیم. اگر انسان این عمل را مدتی انجام دهد، دل او کم کم تربیت شده و انسان  می تواند نماز با حضور قلب برگزار کند.

همچنین انسان باید از عواملی که حضور قلب او را ضایع می کنند، پرهیز کند. به عنوان مثال گرسنگی شدید می تواند مانع حضور قلب شود. همانگونه که نماز خواندن با شکم پر از حضور قلب دور است. مسائل دیگری که حضور قلب را از بین می برد، با تامل و دقت یافته می شوند. مثل ایستادن در مکان شلوغ و پر سر و صدا و ...

مساله دیگری که می تواند تاثیر داشته باشد، درک صحیح از عظمت خدای متعال و فهم اهمیت نماز و تاثیر آن در سعادت هر شخص است. که این مسائل می تواند با مطالعه احادیث و آیات، یا کتب اخلاقی، همچنین تفکر در نظام هستی به دست آید. به عنوان نمونه وقتی در سیره و احوال معصومین می بینیم که آنان هنگام نماز چگونه دچار رنگ پریدگی می شدند و ... برایمان توجه و تنبهی حاصل می کند که نماز ایستادن در مقابل خدای عظیم و مالک یوم الدین است.



[۱]. تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: ۱۰۲.
[۲]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: ۱۳۵.

از کجا بفهمیم خدا ما را دوست دارد؟

سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۱۶ ق.ظ

خدای متعال خود اعلام نموده که چه کسانی را دوست دارد و چه کسانی را دوست ندارد و ما با بررسی و شناخت خود می توانیم دریابیم که آیا محبوب الهی هستیم یا آنکه از مغضوبان درگاه او می باشیم:


کسانی که خدا نسبت به آنها بغض خویش را اعلام نموده است، کسانی هستند که ظلم می کنند، بسیار گناه پیشه می باشند، اهل خیانت هستند، و از حدود خود تجاوز می کنند:


«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ[بقره/۱۹۰] خدا تجاوز کاران (گناهکاران) را دوست نمیدارد.»


«اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمینَ[آل عمران/۵۷] خداوند، ستمکاران را دوست نمى‏ دارد.»


«اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثیمٍ[بقره/۲۷۶] خداوند، هیچ انسانِ ناسپاسِ گنهکارى را دوست نمى‏ دارد.»


«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثیماً[نساء/۱۰۷] خداوند، افراد خیانت‏ پیشه گنهکار را دوست ندارد.»



اما کسانی که در مسیری دیگر گام برداشته اند، محبوب الهی هستند. اینان کسانی هستند که اهل نیکی کردن اند، مراقب حد و حدود مجاز بر خویش اند، اهل صبر و تکیه بر خدا هستند و ...


«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ[بقره/۱۹۵] خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.»


«فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ[آل عمران/۷۶] خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.»


«اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ[آل عمران/۱۴۶] خداوند استقامت‏ کنندگان را دوست دارد.»


«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ[آل عمران/۱۵۹] خداوند متوکلان را دوست دارد.»


 


اما نکته ای که باید به آن توجه کرد اینکه دسته اول علیرغم استحقاق بغض الهی، یک راه برایشان باز است تا دوستی خدا را به دست آورند و آن راه توبه است:


«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ[بقره/۲۲۲] خداوند، توبه ‏کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.»



حضرت باقر(ع) در بیان جایگاه نیک توبه کنندگان می فرمایند: هرگاه مردی در شب تاریک شتر و توشه و اهل و عیالش را در بیابانی گم کند و سپس در حین تلاش برای یافتن ایشان یک مرتبه ایشان را بیابد. چقدر خوشحال می شود پس خداوند متعال بیشتر از این شخص نسبت به بنده اش که توبه می کند و به سوی او باز می گردد، خوشحال می شود.[۱]


 


[۱]. اصول کافی ج ۴ صفحه ۱۶۷.

فلسفه اذان چیست؟

سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۱۳ ق.ظ


پاسخ این سوال مشروحا در حدیثی از امام رضا (ع) بیان شده است که تقدیم می کنیم:


ایشان فرموده اند: «همانا مأمور شدن مردم به گفتن أذان به علل و دلائل بسیارى است، از آن جمله اینکه:


براى فراموشکار یاد آورى باشد، و غافلان را بیدارى بخش، و ناآشنا با وقت را


و نیز آنان را که سرگرم شغلى شده و از فکر نماز بى‏ خبرند یادآور و شناساى وقت باشد،


و مؤذّن با أذانى که میگوید فرا خواننده بندگان باشد به پرستش و عبادت آفریدگار،


و برانگیزنده و تشویق‏ کننده در انجام عبادت،


و اقرار کننده باشد به وحدانیّت حقّ جلّ و علا،


و آشکارگر ایمان، و ظاهر و عیان ساز اسلام باشد، (و بدین جهت است که أذان هر بلد را نشانه ایمان و اسلام آن شهر و ساکنان آن میدانند که ایشان مسلمان و مؤمن‏اند)


و نیز کسانى را که شهادت یا نماز را از یاد برده باشند مؤذّن بیادشان آورد،


و بدان جهت مؤذّن را به این نام مى‏ خوانند که به سبب و به وسیله اذان به مردم اعلام مى‏کند که نماز بخوانند، و به این سبب أذان با تکبیر (اللَّه اکبر) آغاز و با تهلیل «لا إله إلّا اللَّه» به پایان میرسد که خداوند عزّ و جلّ اراده فرموده که شروع به یاد او و نام او باشد، و نام خدا در تکبیر نخستین حرف یا کلمه است، و در «لا إله إلّا اللَّه» آخرین کلمه است،


و فصول أذان دو بار دو بار مقرّر شده که در گوش شنوندگان هر بخش تکرار شود (تا بهتر جایگزین و جایگیر شود و اثر گذارد) و براى ایشان تأکید گردد، و اگر کسى از کلمه اوّل بى‏ خبر ماند و از یاد برد، از کلمه دوّم بى‏ خبر نماند و فراموشش نشود، و نیز به این جهت است که نماز در اصل دو رکعت دو رکعت بنا بر این أذان هم دو بار دو بار مقرّر گشته،


و تکبیر در شروع أذان چهار بار گفته مى ‏شود، زیرا أذان در ابتدا بناگاه و بدون آمادگى قبلى ذهنى شروع مى‏ شود، و پیش از آن کلامى گفته نشده که شنونده را آگاه سازد، بنا بر این دو تکبیر اول براى آگاه سازى و آماده سازى شنوندگان براى استماع بقیّه بخشهاى اذان است


و پس از تکبیرات شهادتین را قرار داده‏ اند، زیرا نخستین مرحله ایمان همان توحید و اقرار به یگانگى خداوند تبارک و تعالى است (که میگویند أشهد أن لا إله إلّا اللَّه و این یکى از دو شهادت است) و دوّم اقرار به رسالت و پیامبرى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله است (أشهد أنّ محمّدا رسول اللَّه)


و نیز اطاعت از خدا و رسول و معرفت و شناخت این دو قرین و پیوسته با یک دیگر است (پس کسى که اطاعت از رسول نکند یا او را نشناسد از خداوند اطاعت نکرده و او را نشناخته است) زیرا اصل ایمان همانا آن دو شهادت است (یعنى شهادت بوحدانیّت خداوند متعال و رسالت پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله)


پس شهادتین بمنزله و بجاى دو گواهى یا دو شاهد بر ایمان شخص قرار داده شده همچنان که در سایر حقوق نیز براى اثبات به دو گواه یا شاهد نیاز است، و چون بنده به وحدانیّت و یگانگى خداوند عزّ و جلّ و نیز به رسالت پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله اقرار کرد پس در حقیقت به تمامى ایمان اقرار دارد، زیرا أصل ایمان همان اقرار به خداوند و رسول اوست (و نیز اقرار به همه آنچه که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله آورده که جزء اقرار به رسالت آن حضرت‏ است(


و پس از دو شهادت (که شرح آن گذشت) فرا خواندن مسلمانان به نماز است، زیرا أذان اساسا براى این مقرّر شده که مسلمانان را به نماز فرا خواند، و البتّه حیعلات را (یعنى حیّ على ‏ها را) در وسط أذان مقرّر ساخته‏ اند که ضمن فرا خواندن مسلمانان را به رستگارى و به انجام بهترین اعمال (که نماز باشد) دعوت نماید و ترغیب کند. و بالاخره أذان به نام خداوند عزّ و جلّ پایان مى ‏پذیرد همان گونه که بنام مقدّس او آغاز شده است.[۱]


 


[۱]. من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص ۳۰۰.

باید دقت کرد که ظلم و ستم دلیل ظهور امام زمان (عج) نیست. هر چند زمانی که امام زمان (عج) ظهور می فرمایند، فساد عالم گیر شده است. و آنچه در ظهور امام زمان (عج) موثر است، آمادگی جهان برای قبول امامی معصوم و رهبری الهی و مهیا شدن یارانی واقعی برای امام است.

امام صادق(ع) در پاسخ کسی که ایشان را دعوت به قیام می کند، می فرمایند: ما در زمانى که پنج نفر یاور نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر میدانیم [۱]

اگر چه امام با امدادهای الهی، با ظلم و فساد مبارزه می کند و جهان را به عدالت می رساند، اما همه امور با معجزه پیش نمی رود. بلکه باید یارانی صدیق برای امام وجود داشته باشند که خدای متعال نیز آنها را کمک کند.

به عبارت دیگر، همان امداد الهی، شروطی دارد و خدای متعال امدادهای خود را برای کسانی که لیاقت آن را داشته باشند، نازل خواهد کرد. همان گونه که امیر المومنین (ع) از شرط امداد الهی سخن می فرمایند و نشان می دهند که امداد الهی پس از آنکه عده ای ایمان مستحکم خود را نشان دهند، نازل خواهد شد. ایشان میفرمایند: در رکاب پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بودیم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود جنگ مى‏ کردیم، که این مبارزه برایمان و تسلیم ما مى‏ افزود، و ما را در جادّه وسیع حقّ و صبر و برد بارى برابر ناگواریها و جهاد و کوشش برابر دشمن، ثابت قدم مى‏ ساخت. گاهى یک نفر از ما و دیگرى از دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد مى ‏کردند، و هر کدام مى‏ خواست کار دیگرى را بسازد و جام مرگ را به دیگرى بنوشاند، گاهى ما بر دشمن پیروز مى‏ شدیم و زمانى دشمن بر ما غلبه مى‏ کرد. پس آنگاه که خدا، راستى و اخلاص ما را دید، خوارى و ذلّت را بر دشمنان ما نازل و پیروزى را به ما عنایت فرمود، تا آنجا که اسلام استحکام یافته فراگیر شد . [۲]

بنابراین به جای آنکه توقع داشته باشیم همه چیز از غیب حل شود، باید خود را آماده سازیم. و هر زمان که تعداد کسانی که بر سر مبارزه با فساد، استقامت دارند به حد مشخص خود برسد، امام ظهور خواهند فرمود.

 

[۱]: بحار الأنوار ، ج‏۴۷، ص ۱۲۴

[۲]: نهج البلاغه، خطبه ۵۶