اَللّهُــمَّ عَجِّــل لِـوَلیِّــکَ الفَــرَج
چه ظالمانه یادمان میرود که هستی، ما که روزی مان را ازسفره تو می بریم و می خوریم.
میدانم گناه هم که میکنیم،باز دلت نمی آید نیمه شب در نماز دعایمان نکنی!
یا صاحب الـــزمـــان شــرمنده ایم . . .
اَللّهُــمَّ عَجِّــل لِـوَلیِّــکَ الفَــرَج
طبق برخی گزارشات تاریخی و روایی امام سجاد(ع) و بنی اسد اجساد شهدا را دفن کردهاند. بنی اسد فردای عاشورا پس از رفتن سپاه عمر سعد، عدهای از آنان برای دفن شهدای کربلا آمدند،(۱) و چون اجساد را نمیشناختند، متحیّر بودند. در آن هنگام حضرت سجاد(ع) آمد و پیکر اهل بیت و اصحاب را یک به یک به آنان شناساندند و آنان در دفن شهدا، حضرت را یاری کردند و برای خویش افتخار آفریدند.(۲)
طرفداران این مبنا باور دارند که در روز یازدهم محرم در هنگام حرکت اهل بیت به سوی کوفه بدن شهدا دفن شده بودند. اینان در برابر این پرسش که چگونه امام سجاد(ع) که اسیر بود، اجساد را دفن کردهاند، میگوید: امام سجاد(ع) با بهرهگیری از امدادهای غیبی به طور معجزآسا شهدا را دفن نموده است.
مرحوم مجلسی میگوید:
از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا(ع) بودم. علی بن ابی حمزه وابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام دربارة امامتش گذشت، علی بن ابی حمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهدهدار امر دفن امام، جز امام نمیشود. از امام پرسید: پس بگو حسین بن علی(ع) امام بود یا نه؟ گفت: امام بود. پرسید چه کسی عهدهدار کار او شد؟ گفت: علی بن الحسین(ع). پرسید او کجا بود؟ او که دست ابن زیاد اسیر بود! گفت: بیآنکه بفمند بیرون آمد و پدرش را دفن کرد و برگشت.
امام رضا(ع) فرمود: خدایی که میتواند امام سجاد(ع) را به کوفه ببرد تا پدرش را دفن کند، میتواند صاحب امر امامت را به بغداد برساند تا عهدهدار کفن و دفن پدرش شود و برگردد، در حالی که نه در زندان است نه اسیر.(۳)
مقرم نیز میگوید:
چون امام سجاد(ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمدهاند و سرگردانند؛ نمیدانند چه کنند و کشتهها را نمیشناسند، چون بین بدنها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان میپرسیدند.
امام سجاد به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد. هاشمیان را از دیگران شناساندند.(۴)
آنچه که در برخی روایات به صراحت بدان اشاره شده است خارق العاده بودن حضور امام سجاد(ع) در کربلا و همراهی با بنی اسد در تدفین شهدای کربلا است.
پی نوشتها:
۱. مروج الذهب، ج ۳، ص ۶۳.
۲. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص ۷۷.
۳. بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۸۷.
۴. مقتل الحسین، مقرم، ص ۴۶۹.
این جمله و شعار، نشان دهندة پیوستگی و تداوم خطّ درگیری حقّ و باطل در همة زمان ها و مکان هاست. همیشه و در طول تاریخ، حقّ و باطل رو در روی هم قرار دارند و این انسان های آزاده هستند که وظیفة پاسداری از حق و پیکار با باطل را برعهده دارند. بی اعتنا گذشتن از کنار حقّ و باطل، بی دینی است. نبرد عاشورا اگر چه از نظر زمان کوتاهترین درگیری در کمتر از یک روز بود، ولی از نظر امتداد، طولانی ترین درگیری با ستم و باطل است و تا هر زمان که هر آرزومندی آرزو کند کاش در کربلا بود و در یاری امام شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به فوز عظیم شهادت می رسید، ادامه دارد. کما اینکه در زیارت امام حسین(ع) به این نکته اشاره شده است: "یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً".
همان گونه که امام حسین(ع) وارث پیامبران علیهم السّلام است، پیروان عاشورایی او نیز وارث خطّ سرخ جهاد و شهادت اند و پرچم کربلا را بر زمین نمی نهند واین مسأله جوهر تشیع در بُعد سیاسی است.
حضرت امام خمینی(ره) در پیامی به مناسبت 17 شهریور سال 57 فرمود: "عاشورا، قیام عدالت خواهان با عده ای قلیل و ایمان و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن بود که این برنامه، سرلوحة زندگی امّت در هر روز و در هر سرزمین باشد...".[1]
اباعبدالله الحسین(ع) قیام بر ضدّ سلطة ستمگری را که حلال را حرام میکند و عهد الهی را شکسته و بر خلاف سنّت پیامبر اکرم(ص) عمل نموده، ضروری میداند و میافزاید: "فلکم فیّ اُسوةٌ؛[2] کار من برای شما الگو است".
گسترة زمین و زمان کربلا و عاشوراست و همیشه و همه جا با الهام از این مکتب، در راه آزادی و عزّت باید فداکاری نمود. جملات آخر را با کلامی از امام خمینی به پایان می بریم: "این کلمة "کلّ یومٍ عاشورا و کلّ ارضٍ کربلا"، یک کلمة بزرگی است... همه روز باید ملّت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم. انحصار به یک زمین ندارد. انحصار به یک افراد نمی شود... همة زمین ها باید این نقش را ایفا کنند".[3]
پی نوشتها:
[1]صحیفة نور، ج 20، ص 57.
[2]تاریخ طبری، ج 4، ص 304، چاپ مطبعة الاستقامه بالقاهره.
[3]صحیفة نور، ج 9، ص 202، با استفاده و اقتباس از کتاب فرهنگ عاشورا،ذیل جملة "کلّ یومٍ عاشوار".
از آیت الله بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟
ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: ۱. زیارتش قبول شود. ۲. سعى و کوشش وى مشکور باشد ۳. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.
اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش...تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم.
و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند.
محدّث نوری، از استادان مرحوم شیخ عباس قمی میگوید: «در فضل و مقام زیارت عاشورا همین بس که از سِنخ دیگر زیارتها نیست که به ظاهر از انشا و املای معصومی باشد. هر چند از قلوب پاک ایشان چیزی جز آنچه از عالَم بالا به آنجا برسد، بیرون نمیآید، ولی این زیارت از سنخ احادیث قُدسیّه است که به همین ترتیب زیارت و لعن و سلام و دعا از خدای متعالی به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین صلیاللهعلیهوآلهوسلم رسیده است و به حسب تجربه، مداومت به آن در چهل روز یا کمتر، در برآوردن حاجات و رسیدن به مقاصد و دفع دشمنان بینظیر است».