طلبه مهدوی

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...

طلبه مهدوی

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...

توصیه آیت الله بهجت به زیارت عاشورا

جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۰۰ ب.ظ

از آیت الله بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟

ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: ۱. زیارتش قبول شود. ۲. سعى و کوشش وى مشکور باشد ۳. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.

اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش...تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم.
و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض ‍ روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند.


محدّث نوری، از استادان مرحوم شیخ عباس قمی می‌گوید: «در فضل و مقام زیارت عاشورا همین بس که از سِنخ دیگر زیارت‌ها نیست که به ظاهر از انشا و املای معصومی باشد. هر چند از قلوب پاک ایشان چیزی جز آنچه از عالَم بالا به آنجا برسد، بیرون نمی‌آید، ولی این زیارت از سنخ احادیث قُدسیّه است که به همین ترتیب زیارت و لعن و سلام و دعا از خدای متعالی به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم رسیده است و به حسب تجربه، مداومت به آن در چهل روز یا کمتر، در برآوردن حاجات و رسیدن به مقاصد و دفع دشمنان بی‌نظیر است».

...

جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۵۸ ب.ظ

در طول تاریخ علمای زیادی از عامه ، یزید را لعن کرده و این کار را جایز دانسته اند که از باب نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:

احمد بن حنبل - ابن جوزی

اینکه منکر جایز بودن بدگویی از این شخص ناپاک و لعن کردن این شخص ملعون شده است ، گمراهی آشکار است ؛ زیرا این عمل را بزرگان علما از جمله احمد بن حنبل لعن او را جایز دانسته اند ؛ و احمد بن حنبل در مورد یزید کلامی گفته است که از لعنت نیز بیشتر است.(الردّ على المتعصّب العنید - ص40).

سفارینی می نویسد:
وقال الإمام الحافظ ابن الجوزی فی لعنة یزید : أجازها العلماء الورعون ، منهم الإمام أحمد رضی الله عنه
(غداء الألباب فی شرح منظومة الآداب - ج 1 ص 122).

ابوالقاسم ابن عساکر شافعی

وقتی خبر خروج امام حسین (ع) به یزید رسید ، به عبید الله بن زیاد که عامل و کارگزار او در عراق بود نامه نوشت، و او را امر نمود تا با حسین به محاربه بپردازد، و اگر بر او پیروز شد او را به سوی او بفرستد. پس عبیدالله بن زیاد ملعون سپاهی به فرماندهی عمر بن سعد فرستاد . امام حسین (ع) نیز مسیر را به سمت کربلا تغییر داده و در آنجا با عمر بن سعد مواجه شدند و جنگیدند و امام حسین (علیه السلام)‌ در آنجا کشته شدند . رضوان الهی و رحمت و برکات خدا بر او و لعنت خداوند بر قاتلش . روز به قتل رسیدن او در 10 محرم ، روز عاشورا از سال 61 هجری بود.(تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل ، ج 14 ص 213 )

سعد الدین تفتازانی

همه این نظر را دارند که می توان کسانی را که حسین را کشته اند یا به این کار دستور داده اند ، یا اجازه این کار را داده اند ، یا به این کار راضی شده اند را لعنت کرد . و درست آن است که یزید به قتل حسین علیه السلام راضی بود ؛ و شادی او از قتل حسین و اهانت کردن او به اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از مطالبی است که به حد تواتر معنوی رسیده است ؛ اگر چه تفاصیل آن به صورت خبر واحد نقل شده است ؛ بنا بر این ما در مورد یزید سکوت نمی کنیم ؛ بلکه حتی در کافر یا مومن بودن او شک نداریم ؛ لعنت خدا بر او و یاوران و همکارانش .(شرح العقائد النَسَفیه ، ص 103) 

جلال الدین سیوطی

پس یزید برای والی اش در عراق - عبیدالله بن زیاد - دستور قتال و جنگیدن با حسین (علیه السلام) را ضادر کرد و سپاهی 4000 نفره به فرماندهی عمر بن سعد به سمت او گسیل داشت ... خداوند قاتل حسین (ع) و این زیاد و یزید را لعنت نماید.(تاریخ الخلفاء ، ص 207)

.....

دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۵۰ ق.ظ

آیا قیام امام حسین (ع) به خاطر کسب قدرت بود؟

سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۰۱ ب.ظ
قیام امام حسین (ع) دارای ابعاد مختلفی است که محوری ترین آن امر به معروف و اصلاح امت می باشد. اما درباره طلب قدرت نیز باید گفت: خواست قدرت پدیده ای زشت و منکر نیست. اگر چه اکثر صاحبان قدرت، از قدرت سوء استفاده کرده و سبب تصور منفی از طلب قدرت شده باشند.
اگر کسی بخواهد قدرت به دست آورد، تا مانع ظلم ظالمان شود، نیکی ها و فضائل را ترویج کند، خواست قدرت برای او به اندازه همین اهداف زیبا و نیکو است. ارزش قدرت در نظر ائمه را می توانیم در کلمات و عمل امیر المومنین (ع) ببینیم. حضرت قدرت را تنها زمانی ارزشمند می دانند که با آن بتوانند مانع ستمکاران شوند، و دنیای فارغ از نگاه الهی ، در نگاه حضرت، پست تر از آب بینی یک بز است:
حضرت علی (ع):  «اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش مى‏ساختم، و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب مى‏کردم، آنگاه مى‏دیدید که دنیاى شما نزد من از آب بینى بزغاله‏اى بى ارزش‏تر است‏»[۱]

حضرت در جای دیگری دنیای فارغ از هدف الهی را این گونه توصیف می کنند:
«به خدا سوگند، که دنیاى شما در چشم من بى‏ ارج‏تر از پاره استخوان خوکى است در دست شخصى جذامى.»[۲]

 حکومت برای چنین کسی، رفاه و آسایش و برخورداری از نعمت های دنیوی را در پی ندارد:
حضرت علی (ع) می فرمایند: آگاه باش امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است، ... پس سوگند «به خدا من از دنیاى شما طلا و نقره ‏اى نیندوخته، و از غنیمت‏ هاى آن چیزى ذخیره نکرده ‏ام، بر دو جامه کهنه ‏ام جامه ‏اى نیفزودم، و از زمین دنیا حتى یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیاى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است.»[۳]

پول و ثروت در دست چنین کسی، جز برای انفاق نیست تا شبها کیسه بر دوش، به در خانه نیازمندان برود. و معاش آنها را تامین کند. و قدرت جز برای مقابله با ظالمان و منحرفان نیست. پس اگر چنین کسی، طلب قدرت را رها کند، مرتکب زشتی شده است. و باید به محض توانایی بر کسب قدرت، آن را به دست بگیرد. ترک قدرت برای چنین کسانی، بهره مند شدن از آسایش است که در این صورت، مرتکب زشتی شده اند.
قدرت باید در دست اهل بیت (علیهم السلام) باشد تا بشر را به سمت سعادت ببرند. و اگر نیز قدرت را از آنان غصب کنند، آنان همچنان باید در صحنه حضور داشته باشند تا مانع انحرافات گسترده شوند. به همین دلیل حضرت علی (ع) می فرمایند که اگر خلافت را به ما ندهند، پشت شتر خلافت سوار می شوند و کلا کنار نمی روند:
حضرت علی (ع) : «ما را حقّى است اگر به ما داده شود، و گر نه بر پشت شتران سوار شویم و براى گرفتن آن برانیم هر چند شب روى به طول انجامد.»[۴]

پی نوشتها:
[۱]. نهج البلاغه –خطبه سوم.
[۲]. نهج البلاغه – کلمات قصار – ۲۳۶.
[۳]. نهج البلاغه – نامه ۴۵.
[۴]. کلمات قصار نهج البلاغه ۲۲.

.....

سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۵۸ ب.ظ

وای بر احوال بعضی ها ...

پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ق.ظ

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۲۷ ق.ظ

.....

چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۳ ق.ظ

ویژگیهاى پرهیزکاران از نظر ایمان و عمل

پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۰ ب.ظ

قـرآن مـردم را در ارتباط با برنامه و آئین اسلام به سه گروه متفاوت تقسیم مى کند:

 

1 -  متقین و پرهیزکاران که اسلام را در تمام ابعادش پذیرا گشته اند

 

2 - کافران که در نـقـطـه مـقـابـل گروه اول قرار گرفته و به کفر خود معترفند.

 

3 - منافقان که داراى دو چـهـره انـد. با مسلمانان ظاهرا مسلمان و با گروه مخالف مخالف اسلامند.

 

البته چهره اصلى آنها هـمان چهره کفر است. بدون شک زیان این گروه براى اسلام بیش از گروه دوم است و به همین سبب قرآن با آنها برخورد شدیدترى دارد.

 

خداوند ویژگیهاى پرهیزکاران را از نظر ایمان و عمل در پنج عنوان مطرح مى کند:

 

1-  ایمان به غیب

نخست مى گوید: «الذین یؤمنون بالغیب؛ آنها کسانى هستند که ایمان به غیب دارند» (بقره/ 3). ایمان به غیب درست نخستین نقطه اى است که مؤمنان را از غیر آنها جدا مى سازد و پیروان ادیان آسمانى را در برابر منکران خدا و وحى و معاد قرار مى دهد و به همین دلیل نخستین ویژگى پرهیزکاران ایمان به غیب ذکر شده است.

 

 2- ارتباط با خدا

ویژگى دیگر پرهیزکاران آن است که نماز را برپا مى دارند: «ویقیمون الصلوة؛ و نماز را برپا میدارند» (بقره/ 3). نماز که رمز ارتـبـاط بـا خـداسـت، مـؤمـنانى را که به جهان ماورای طبیعت راه یافته اند در یک رابطه دائمى و هـمـیـشـگى با آن مبدأ بزرگ آفرینش نگه مى دارد. آنها تنها در برابر خدا سر تعظیم خم مى کنند. چنین انسانى احساس مى کند از تمام مخلوقات دیگر فراتر رفته و ارزش آن را پیدا کرده که با خدا سخن بگوید و این بزرگترین عامل تربیت او است.

 

3- ارتباط با انسانها

آنها علاوه بر ارتباط دائم با پروردگار رابطه نزدیک و مستمرى با خلق خدا دارند و به همین دلیل سومین ویژگى آنها را قرآن چنین بیان مى کند که از تمام مواهبى که به آنها روزى داده ایم انفاق مى کنند: «و مما رزقناهم ینفقون؛ و از آنچه به ایشان روزى داده ایم انفاق میکنند» (بقره/ 3). و خلاصه از تمام سرمایه هاى خویش به آنها که نیاز دارند مى بخشند، بى آنکه انتظار پاداشى داشته باشند.

 

4-  ایمان به رستاخیز

صـفـتـى اسـت که در این سلسله از صفات براى پرهیزکاران بیان شده است: «و بـالاخرة هم یوقنون؛ آنها به آخرت قطعا ایـمـان دارنـد» (بقره/ 4). آنها یقین دارند که انسان عبث و بى هدف آفریده نشده، آفـریـنش براى او خط سیرى تعیین کرده است که با مرگ هرگز پایان نمى گیرد. فرد پرهیزکار اعتراف دارد کـه عـدالـت مـطـلق پروردگار در انتظار همگان است و چنان نیست که اعمال ما در این جهان، بـى حـسـاب و پـاداش بـاشـد. ایـن اعتقاد به او آرامش مى بخشد. از فشارهائى که در طریق انجام مـسـئولـیـتـهـا بر او وارد مى شود نه تنها رنج نمى برد بلکه از آن استقبال مى کند و مطمئن است کـوچـکـتـریـن عـمـل نـیـک و بد پاداش و کیفر دارد. باور دارد که بعد از مرگ به جهانى وسیع تر که خالى از هـرگـونـه ظـلـم و سـتـم اسـت انـتـقـال مـى یابد و از رحمت وسیع و الطاف پروردگار بزرگ بهره مند مى شود. سپس اشاره اى می کند به نتیجه و پایان کار مؤمنانى که صفات پنجگانه فوق را در خود جـمع کرده اند و مى گوید: «أولئک على هدى من ربهم وأولئک هم المفلحون؛ اینها بر مسیر هدایت پروردگارشان هستند و ایـنـهـا رسـتـگـارانـنـد» (بقره/ 5).