بابا دلت پاک باشد.
دل پاک باشد ، کافی است و اصل ب دله! (تفکر پلورالیزمی)
نکته : آن کسی که تو را خلق کرده است، اگر فقط دل پاک کافی بود، فقط میگفت:
«آمنوا»
اینکه کنار «آمنوا» گفته:
«آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»، یعنی هم دلت پاک باشد، هم کارت درست باشد.
اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمیشود.
پوستش را هم بکاری سبز نمیشود. مغز و پوست باید با هم باشد. هم دل، هم عمل!
مرحوم آیت الله مجتهدی
فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی ؟
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری ؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد ؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری ؟
پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت
داری آن قدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟
با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران
می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟؟
صبرم از کاسه دگر لبریز است
اگر این جمعه نیاید چه کنم ؟
آنقدر من خجل از کار خودم
اگر این جمعه بیاید چه کنم ؟
السلام علیک یا اباصالح
حاج شیخ علی اکبر برهان(رحمة الله) می فرمودند: اگر می خواهی قدر مادرت را بفهمی یک شب، دو تا آجر به شکمت ببند و بخواب در همان شب، متوجه سختی ولادت و بارداری خواهی شد خلاصه اگر پدر و مادر از شما ناراضی باشند، کارت گیر می کند و سلب توفیق می شوی. کاری کن پدر و مادر برای تو دعا کنند که دعای آن ها مستجاب است.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: اربعه لا ترد لهم ....؛ چهار نفر دعایشان بر نمی گردد و مستجاب می شود:
1- امام عادل
2- دعای پدر و مادر در حق فرزند
3- کسی که برای برادر مومن اش در غیاب او دعا کند
4- مظلوم
جلو پدر و مادر راه نرو. وقتی آیت الله خویی(ره) برای دیدن طلاب از نجف به قم و به مدرسه فیضیه آمدند، جلوی در ایستادند تا پدرشان که یک روحانی ساده بود، اول داخل شود. من هر موقع با پدرم به مسجد می آمدم ، می ایستادم تا اول ایشان وارد شوند. وقتی مادر شیخ انصاری(ره) فوت کرد، شیخ خیلی گریه می کردند، وقتی علت را از ایشان پرسیدند، شیخ فرمود: زیرا ثواب و توفیق زیادی (یعنی خدمت به مادر) از دستم رفت. روزی شیخ به درس حاضر نشدند. شاگردان به منزل شیخ رفتند و دیدند مادر شیخ مریض است و شیخ مشغول پرستاری از مادر هستند.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: «الجنه تحت اقدام الامهات»"بهشت زیر پای مادران است"
گاهی برو دست پدر و مادرت را ببوس.
مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود.
ابلیس را دید که با انواع طنابها به دوش درگذر است.
کنجکاو شد و پرسید: ای ابلیس ، این طنابها برای چیست؟
جواب داد: برای اسارت آدمیزاد.
طنابهای نازک برای افراد ضعیف النفس و سست ایمان ،
طناب های کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه می شوند.
سپس از کیسه ای طناب های پاره شده را بیرون ریخت و گفت:
اینها را هم انسان های باایمان که راضی به رضای خدایند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کرده اند و اسارت را نپذیرفتند.
مرد گفت طناب من کدام است ؟
ابلیس گفت : اگر کمکم کنی که این ریسمان های پاره را گره زنم،
خطای تو را به حساب دیگران می گذارم ...
مرد قبول کرد .
ابلیس خنده کنان گفت :
عجب ، با این ریسمان های پاره هم می شود انسان هایی چون تو را به بندگی گرفت !!!
قهر بودیم ، در حال نماز خوندن بود ..
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون ورنشسته بودم
کتاب شعرش و برداشت و با یه لحنِ دلنشین شروع کرد به خوندن
ولی من باز باهاش قهر بودم …!!!
کتاب و گذاشت کنار ، بهم نگاه کرد و گفت :
“غزل تمام ، نمازش تمام ،دنیا مات ، سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد”
باز هم بهش نگاه نکردم …
اینبار پرسید : عاشقمی؟؟ سکوت کردم …
گفت: “عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز …
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند”
دوباره با لبخند پرسید : عاشقمی مگه نه ؟؟؟
گفتم : نـــــــه
گفت : ” لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری ..
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری ”
زدم زیرِ خنده … و رو بروش نشستم …
دیگه نتونستم بهش نگم وجودش چقدر آرامش بخشه …
بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم :
خدا رو شکر که هستی …
شخصی به خدمت امام حسین علیه السّلام رسید و گفت: آقا جان! چه کنیم تا گناه نکنیم؟
امام فرمودند: چند امور را مراعات نما؛ بعد از آن هر چه می خواهی گناه کن.
یکی این که جایی گناه کن که زمین خدا نباشد.
دوم این که طوری گناه کن که خداوند تو را نبیند.
و سوم این که بدون استفاده کردن از نِعَم الهی گناه کن.
بعد طرف مقابل گفت: با این حساب دیگر جایی برای گناه کردن نمی ماند.
بحار الأنوار ( الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ( علیهم السلام ) )،ج 75 ص 126.