طلبه مهدوی

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...

طلبه مهدوی

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...


شبهه:
جدیدا یک نقل تاریخی بر سر زبان ها افتاده و در شبکه های اجتماعی هم شایع شده آنهم اینکه :

« جناب صعصعه بن صوحان بعد از واقعه عاشورا بر سر خود خنجر زده و خون جاری کرد ! »
میخواستم بپرسم این نقل صحیح است ؟؟لطفا اسناد و منابع آنرا بررسی نمائید.

پاسخ:
در پاسخ به این سوال چند نکته قابل توجه می باشد:

1. کسانی که این مطلب را بیان و نشر می دهند باید مدرک و سند قابل قبولی ارائه دهند که تا جایی که بررسی شد منبع معتبری ارائه نکرده اند.

2. بر فرض که چنین عملی توسط ایشان انجام شده باشد،اعمال غیر معصوم هیچگاه برای ما حجت شرعی نمی باشد.

3. اما نکته مهم و اصلی این است که طبق نقل برخی منابع تاریخی این صحابی بزرگوار قبل از واقعه عاشورا از دنیا رفته اند.بنابراین اصل این ادعا بی اساس خواهد بود.


برخی گفته اند: وی در روز جمل سی و شش هجری و در سپاه حضرت علی(علیه السلام) به شهادت رسید،(1) اما بنابر مشهور، در عهد معاویه در 56 هجری و یا در 60 هجری(2) در کوفه وفات یافته است.(3)

از باب نمونه متن دو منبع را بیان می کنیم:

و هو(صعصعة بن صوحان) ممن سیّره عثمان إلى الشام، و توفى أیام معاویة، و کان ثقة قلیل الحدیث.

أسد الغابة فى معرفة الصحابة، عز الدین بن الأثیر أبو الحسن على بن محمد الجزرى(م 630)، بیروت، دار الفکر، 1409/1989.ج‏2،ص:403

***
و قال الشعبیّ: کنت أتعلم منه الخطب. و روى عنه أیضا أبو إسحاق السبیعی، و المنهال بن عمرو، و عبد الله بن بریدة، و غیرهم. مات بالکوفة فی خلافة معاویة. و قیل(گفته شده) بعدها.
و ذکر العلائیّ فی أخبار زیاد أن المغیرة نفى صعصعة بأمر معاویة من الکوفة إلى الجزیرة، أو إلى البحرین. و قیل إلى جزیرة ابن کافان، فمات بها(در زمان معاویه در همان منطقه جزیره از دنیا رفت). 

الإصابة فى تمییز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852)، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولى، 1415/1995.ج‏3،ص:373.

***
نتیجه اینکه :
طبق نقل منابع تقریباً درگذشت صعصعة بن صوحان قبل از واقعه عاشورا مسلم و قطعی است یا حداقل مستندات قابل توجهی دارد،لذا این ادعا که این صحابی بزرگوار بعد از واقعه عاشورا بر سر خود خنجر زده و خون جاری کرد،ادعایی بی پایه و اساس بوده و ارزشی ندارد.


پی نوشتها:
1 ـ ابن سعد، طبقات الکبرى، ج 6، ص 244 / ابواسحاق ثقفى کوفى، الغارات، ج 2، ص 891.
2 ـ محمّدبن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج 11، ص 665.
3 ـ ابن سعد، طبقات الکبرى، ج 6، ص 244 / ابواسحاق ثقفى کوفى، الغارات، ج 2، ص 891.

  • ۹۳/۰۹/۲۸
  • رسول خلج

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی